✍️ یادداشتی از علی ملاباقر
🔆 می گویند یکى از شروط اولیه درمان این است که خود را کامل به فرد درمانگر سپرده و تسلیم محض اوامر و دستورات او شوی.
🔆 برای فرد جاهل در آن علم، این امر، بسیار آسان می نماید؛ زیرا جهلش راه را برای او می گستراند.
🔆 اما برای فرد نیمه عالم در آن علم به خصوص، این قضیه به این سادگی میسر نیست! زیرا فرد آشنا به علم می داند که از طرفی خود فرد عالم (درمانگر) فردی عادی و دارای ادراکات بعضاً اشتباه بوده و از طرف دیگر ذات علمی بودن یک پدیده، ابطال پذیری پوپری اش را به همراه دارد.
🔆 پس یک فرد نیمه عالم هم نمی تواند صد در صد به درمانگر اعتماد کند و هم نمی تواند رویکردهای علمی را با یقین بپذیرد!
🔆 در علوم پزشکی این موضوع چون فرد نیمه عالم ممکن است علمش به خاطر پیچیدگی های خاص آن علم کمتر باشد، نمودش قلیل تر است اما در مباحث روان پزشکی و روان شناسی این نیم علم می تواند بلای جان آن فرد شود!
🔆 در زندگی روزمره نیز همین قضیه جاری و ساری است. فرد جاهل به احتمال زیاد زندگی خوش تری نسبت به فرد نیمه عالم دارد! البته فرق است بین “جاهل” و “احمق” که البته احمق را خوشی ای بیشتر است!
🔆 چه آنکه جاهل توانایی تبدیل به نیمه عالم را دارد ولی احمق خدایش از فهمیدن و تجزیه و تحلیل مسائل معافش داشته است!!
🔆 مدل و ساختار ذهنی افراد نیمه عالم و حتی عالم هم متفاوت است. برخی می فهمند ولی می گذرند… می بینند ولی چشم می پوشند… اینان نیز به دو گونه اند یا ابتدا این گونه بوده اند یا ممارستاً این گونه شده اند.
🔆 فی الجمله در هر چیزی نعمتی است فراخور آن و نقمتی است در پس نتیجه اش!