شاید معنا فقط در لحظات خاصی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، نمی توانیم در همه ی لحظه های وجود معنایی بیابیم. به هر جهت، واقعیت پراکندگی ما، از معنادار بودن کلی زندگی نمی کاهد.
فرانکل می نویسد: همان گونه که ارتفاع کوه را با بلندی قله ی آن و نه با سطح دره های آن می سنجند، پس معنادار بودن زندگی را هم باید با اوج های آن، نه با حضیض های آن سنجید. به اعتقاد فرانکل، حتی یک لحظه اوج ارزش تجربی می تواند سراسر زندگی انسان را سرشار از معنا سازد. گویی که عامل تعیین کننده، تعداد تجربه های اوج یا مدت زمان دوام آن ها نیست بلکه شدت و عمق این تجربه ها است.
منبع:
شولتس، دو آن (۱۳۹۳)، روانشناسی کمال الگوهای شخصیت های سالم، ترجمه ی گیتی خوشدل، تهران: پیکان. ص ۱۶۲.