متأسفانه آنچه که در جامعهٔ کنونی به عنوان مسائل مهدویت رواج پیدا کرده است، مطالب و طرز تفکر افرادی است که تمام مسئلهٔ امام زمان علیهالسلام در نزد آنها در نقل کرامات و تشرف ظاهری و ملاقات افراد با حضرت خلاصه میگردد؛
تشکیل مجالس مختلف در تهییج احساسات مردم مخصوصاً قشر جوان، پیوسته وعدهٔ ظهور حضرت را با بیان قرائن و علائم ظهور ایشان عَلم کرده، و آنها را در هالهای از توهمات قرار داده و تمام سعی و تلاش آنها را در دنبال نمودن علائم ظهور تباه نموده و آنها را از حقیقت ولایت امام علیهالسلام، به اموری نه چندان ضروری مشغول میسازند.
در طول تاریخ تشیّع
عدم عقلانیت و تبعیت از احساسات و توهمات در مسئلهٔ مهدویت
مشکلات زیادی به بار آورده است و هر از چند گاهی، در گوشه و کنار، عدهای که با داشتههای خود، عُرضه برای عرضه اندام نداشتهاند، با استفاده از جهل عوام و با بیان چند خواب و مکاشفهٔ شیطانی و دروغی و با سرقت القاب و عناوینی همچون نائب خاص و سید حسنی و سید خراسانی و یمانی و امثال ذالک، دکّانی باز نموده و متاع خود را با خواب و مکاشفات و نیز در قالب اشعار مداحهای نان به نرخ روز خور، که هر خزعبلاتی را در اشعار خود جای داده
تا با این حیله اذهان مردم بسیط مخصوصاً جوانان را جذب نموده
و آنها را برای دستیابی به مقاصد شوم خود تحت تسخیر قرار بدهند، پیدا میشوند و مال و جان آنها را در اختیار امیال و خواستههای شیطانی خود میگیرند.
دو عامل اساسی انحراف شیعه در عصر غیبت، در مسئلهٔ مهدویت وجود دارد: عامل اول جهل عمومی نسبت به فلسفهٔ غیبت امام زمان علیهالسلام است که اگر مقصود از آن را متوجه میشدیم و میفهمیدیم که
مقصود از غیبت رشد عقلانی عامهٔ مردم است
بجای پرداختن به مسائل ظاهری و بهجای محدود کردن ارتباط با امام زمان علیهالسلام در مجالس توسّلات و دعای ندبه و زیارات، به امید دیدار ظاهری حضرت، به سمت حقیقت آن امام که محدود به مکان خاص و زمان خاصی نیست، حرکت میکردیم.
دومین عامل پیدایش انحراف در مسئلهٔ انتظار ظهور، عدم توجه به معرفت نورانی و حقیقی امام علیهالسلام و رسیدن به کُنه حقیقت ولایت که همانا عینیت توحید و ولایت است، میباشد.
در واقع، مسئله امامت و ولایت، آنچنان که باید معرفی نشده است و همین جهل، امام معصوم علیهالسلام را در پردهٔ ابهام قرار داده و در نهایت،
امامی ساخته و پرداختهٔ اذهان عموم را در معرض دید همگان قرار داده است
و البته مهمترین منشأ آن، کوتاهی مبلّغین و علمایی است که تمام توجه مردم را به ظواهر دین و احکام جلب نموده و فروع دین همانند نماز و روزه و احکام طهارات را با سعی بلیغ ترویج میدهند؛ ولی حقایق اصول دین را که همان توحید و نبوت و امامت و معاد است، در بوتهٔ ابهام و نسیان قرار دادهاند. در حالیکه در اسلام به هیچ چیزی مانند ولایت سفارش نشده است.
عارف حقیقی در بیابانها به دنبال خیمهٔ امام زمان علیهالسلام نمیگردد، چرا که تمام شراشر وجود او را ولایت امام علیهالسلام پر کرده است و او به هرجا نگاه کند، به امام زمان علیهالسلام نگاه کرده است و تجلی ولایت او را میبیند
نه اینکه نظیر جهّال بیاطّلاع از حقایق دینی، بر فراز منبر رسول خدا بگوید با وجود ماهوارهها امام زمان غربت بیشتری پیدا کرده، زیرا او را رصد میکنند! و یا مردم را با داستان جزیره خضراء و چلّه نشینی برای عرض حاجات دنیوی مشغول نمایند و در نهایت عوام را به امامی دعوت کنند که نه دیده میشود و نه راه ارتباطی با وی وجود دارد! و با طرح این تُرَّهات خود را مسخرهٔ عوام قرار دهند و امام زمان را ناتوان بر حفظ خویش جلوه دهند؛ زهی حماقت از این معرفتهای جاهلانه که انسان نمیداند بر این خزعبلات بخندد و یا بر مظلومیت امام زمان از دست اینگونه جهال بگرید.