🔆 بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست.
🔸درویش و غنی بنده این خاک درند
و آنان که غنی ترند محتاج ترند 🔸
آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشانست و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنند که از دشمنی صعب اندیشناکم گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.
🔹به بازوان توانا و قوت سر دست
خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست
نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست
هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
وگر تو میندهی داد روز دادی هست
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی 🔹 🔆
🖇 پی نوشت ها:
📌 منبع: سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان-حکایت شماره ۱۰.
📌 جهت مطالعه ی نقد و بررسی این مطلب به اینجا مراجعه شود.
📌شعر بنی آدم اعضای یکدیگرند گرفته شده از این حدیث پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله میباشد که میفرمایند: «مثل المؤمنین فی تواددهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی بعض تداعی له سائر اعضاء جسده بالحمی و السهر؛ یعنی اهل ایمان از نظر عواطف و علائق و پیوندهای دوستانه مانند یک پیکرند، چون عضوی به درد آید، سایر عضوها به وسیله تب و بیخوابی با او همدردی میکنند .» (ترجمه حدیث از کتاب داستان راستان ۲، شهید مطهری ج ۱، ص ۱۴۱.)