فردی در دوران کودکی، مادرش به عنوان ابراز محبت دائماً او را کنترل می کرده و به مرزهای روانی او تجاوز می نموده، در سیستم ارزشی این کودک و در باور عاطفی او دوست داشتن و دوست داشته شدن بدون کنترل امکانپذیر و صاحب وجود نخواهد بود. در زمان بزرگسالی اگر پارتنرش او را کنترل نکند، فکر می کند دوست داشته نمی شود. بنابراین خودآگاه و ناخودآگاه رفتار و حس کنترل کردن را در او القا می کند. و خود نیز پارتنرش را دائماً کنترل می نماید. گرچه می بیند در واقعیت، این عملکرد رابطه را دائماً با بحران مواجه می کند.
منبع:
مفیدی، آذردخت (۱۳۹۳)، مطلق در ذهن ایرانی، تهران: نشر قطره. ص ۲۳.