دنیل گلمن تصریح می کند که هراس یا خشم های نهفته که ریشه در خاطرات فراموش شده، یا ضربه های دوران کودکی دارند و در اجزای دستگاه کناری ذخیره گردیده اند، می توانند از دریچه ی آمیگدالا، دیگر بار مجال بروز یابند و به خشونت هایی سهمگین بینجامد.
گلمن داستان مردی را نقل می کند که در دوران کودکی مورد سوءاستفاده پدر خود قرار گرفته و در بزرگسالی با مشاهده ی فردی که رفتارهایش او را به یاد پدر سوءاستفاده گرش می انداخته، وی را کشته بود.
هم چنان که گلمن روایت می کند، مرد با دیدن فردی که به لحاظ رفتاری، برای او پدرش را تداعی می کرده، عنان از کف داده و وی را به قتل رسانده است.
آن چه این جا رخ داده را می توان تسلط آمیگدالا و صدور فرمان عمل مذکور نامید. کنشی که عقل هرگز به انجام آن رضایت نمی دهد. گلمن چنین فرایند غیرعادی را «ربایش هیجانی» می نامد.
منبع:
فرانکلین، ساموئل اس (۱۳۹۲)، روان شناسی شادی، مترجم علیرضا سهرابی و فرامرز سهرابی، تهران: پندار تابان. صص ۱۷۷-۱۷۸.