امروزه ما در حوزه ی کاری مان مثل عشایر شده ایم: دائماً در حال کوچ کردن هستیم و از شغلی به شغل دیگر مهاجرت می کنیم. با وجود کوچ دائمی، از ما انتظار می رود که مهارت های جدیدی کسب کنیم و از مهارت های قبلی مان دست برداریم.
ایده ی یادگیری مجموعه ای پایه ای از مهارت ها و بعد کامل کردن آن ها در طول کل دوران کاری ظاهراً در اقتصاد جدید به کلی منسوخ شده است.
آن هایی که امروزه به نیروی کار می پیوندند –به خصوص کسانی که تحصیلات عالیه دارند- می توانند پیش بینی کنند که لازم است تا قبل از بازنشستگی کل شالوده ی مهارتی شان را بارها عوض کنند. به طور متوسط آن ها تنها چند سال در یک سازمان کار می کنند و بعدش به جای دیگری منتقل می شوند و باید در شغل های جدید مهارت های تازه ای کسب کنند.
البته یادگیری چیزهای جدید می تواند هیجان انگیز باشد. اما اگر دائماً در حال کوچ از یک حوزه به حوزه ای دیگر باشیم، هیچ گاه فرصت نخواهیم یافت که واقعاً در کاری ماهر شویم. مهارت های ما عمق چندانی نخواهند داشت.
منبع:
اسوندس، لارس (۱۳۹۳)، کار، ترجمه فرزانه سالمی، تهران: گمان. صص ۷۴-۷۵.