به اعتقاد فروم، نقطه ی مقابل آفرینندگی، میل به ویرانگری است.
او می نویسد: «اگر نتوانم زندگی بیافرینم، می توانم ویرانش کنم. ویرانگری هم مرا از زندگی فراتر می برد».
در عمل ویرانگری هم شخص می تواند از حالت فعلپذیری فرا رود. میل به ویرانگری مانند آفرینندگی، درگیری فعالانه با جهان است. آفریدن یا ویران کردن، عشق یا نفرت، تنها گزینشی است که انسان در اختیار دارد. برای رسیدن به استعلا راه دیگری نیست.
میل به ویرانگری و آفرینندگی هر دو در طبیعت انسان عمیقاً ریشه دارند. به هر صورت، آفرینندگی استعداد بالقوه ی اولیه ی بشر است و به سلامت روان می انجامد. میل به ویرانگری تنها سبب رنج ویران شده و ویرانگر می شود.
منبع:
شولتس، دو آن (۱۳۹۳)، روانشناسی کمال الگوهای شخصیت های سالم، ترجمه ی گیتی خوشدل، تهران: پیکان. ص ۶۷.