افراد کاملاً سالم هیچ یک از استعدادهای بالقوه ی خود را بی استفاده نمی گذارند و به دور نمی افکنند؛ همه ی آن ها را به کار می گیرند. چنین اشخاصی با همه ی جنبه هایشان در ارتباطند و هیچ کدام آن ها را آزاردهنده و تهدیدکننده نمی یابند. اشخاص سالم کاملاً خودشانند، کاملاً آگاهند و کارآیی فراوان دارند.
زمانی که کاملاً خود را تجربه می کنیم، ظاهراً مرزهای برونی من، فرو می پاشد. در آن لحظه، کاملاً جذب هستی خود می شویم. ذهنیت و عینیت خود و جهان یکپارچه می شود؛ پیوندی در آگاهی گسترش یافته، حساسیت متعالی، و غرقه شدن در لحظه در این مکان و در این زمان برقرار می گردد.
به اعتقاد پرلز، همه ی موجودات زنده –گیاهان و حیوانات و انسان ها- هدفی فطری دارند. این هدف، متحقق ساختن خود به صورتی که واقعاً هست در انطباق با طبیعت خود است. پرلز می گوید گل سرخ خود را چون گل سرخ نه به شکل کانگورو، و فیل خود را فیل و نه چون پرنده تحقق می بخشد. ما هم به عنوان انسان، با زیستن کامل استعدادهای یکتایمان، تنها با بودن آن چه خودمان هستیم و نه چیزی دیگر، خویشتن را متحقق می سازیم.
منبع:
شولتس، دو آن (۱۳۹۳)، روانشناسی کمال الگوهای شخصیت های سالم، ترجمه ی گیتی خوشدل، تهران: پیکان. صص ۱۸۹-۱۹۰.