کودکان به هنگام رشد با یکی از این دو وضعیت رویاروی می گردند: یا لوس می شوند و یا دچار ناکامی شدید می گردند.
کودک به آسانی می تواند لوس شود. ممکن است پدر و مادر به جای آن که بگذارند کودک خود پاسخ پرسش هایش را بجوید، به همه ی پرسش هایش پاسخ دهند. یا شاید هر چه کودک بخواهد، به او بدهند و بدین ترتیب در ناکام کردن کودک کوتاهی کنند.
پرلز ناکامی را برای کودک در حال رشد مطلوب می داند. بدون ناکامی، کودک دلیلی برای پروراندن توانایی هایش و پی بردن به هیجان نهفته در این که خودش بتواند کاری را انجام دهد نمی بیند.
به اعتقاد پرلز، زمانی که کودکان لوس شوند یا به اندازه ی کافی ناکامی را تجربه نکنند، «خودپسند» می شوند.
این کودکان به جای آن که برای رشد و پرورش خود از استعدادهای یکتایشان سود جویند، از آن ها برای تسلط بر محیط، به ویژه بر پدر و مادرشان استفاده می کنند. برای کسب حمایت، نیروی خود را صرف تأثیر نهادن بر افکار پدر و مادرشان می کنند. در این حال، باز به جای اتکای به نفس، به محیط متکی می شوند.
منبع:
شولتس، دو آن (۱۳۹۳)، روانشناسی کمال الگوهای شخصیت های سالم، ترجمه ی گیتی خوشدل، تهران: پیکان. ص ۱۹۱.