در حقیقت شخص عصبی انسانی است بیچاره و ناخوشبخت که دایماً در چنگال عوامل عصبی وجود خود نومیدانه دست و پا می زند. خوب، آیا چنین شخصی می تواند به زندگی دیگران غبطه نخورد؟ آیا طبیعی نیست که بکوشد تا دیگران را هم از خوشی و سعادت محروم سازد؟ حالت شخص عصبی مثل گرسنه ای است که می بیند دیگران غذاهای مأکول و لذیذ می خورند و او محروم است. حالا که او ندارد چرا دیگران داشته باشند؟ دیگرانی که او احساس می کند سبب محرومیت ها و رنج های وی نیز هستند! پس می کوشد تا رنجهایش را به دیگران هم منتقل کند و بدین وسیله احساس محرومیت و محکومیت او تخفیف و تعدیل یابد. البته باید دانست که تمام این جریانات بدون آگاهی صریح خود او صورت می گیرد.
منبع:
هورنای، کارن (۱۳۹۳)، تضادهای درونی ما، ترجمه محمد جعفر مصفا، تهران: بهجت. ص ۱۶۷.
سلام
من شخصا از ادمهای ابر سرمایه دار متنفرم
چون باور دارم که اینها افرادین که با سو استفاده از کارگر پله هایه ترقیشون رو طی کردن و یا از رانت به اون جایگاه رسیدن
سوال من اینه که
مطلب بالا این موضوع رو هم شامل میشه؟؟
ینی این حس تنفر همون عصبی بودن من رو میرسونه؟؟
اگر جواب مثبت به جد با متن بالا مخالفم
راجع به سرمایه فرد نیست – کلیه