پدیده عمه ستیزی و اعتبار اعتراضی ناسزای فامیلی!
نویسنده: دکتر وارطان عمه سوزیان
استاد مردم شناسی و جامعه شناسی خانواده دانشگاه آزاد واحد جلفا
.:. چکیده .:.
بررسی موضوعات خرد یا مسائل تنگ دامنه در علوم اجتماعی (Social Sciences) و به ویژه مطالعات فرهنگی (Cultural studies) اهمیت زیادی دارد. یکی از این مسائل که در قالب جامعه شناسی خانواده (the Sociology of Family) نیز قابل بررسی است؛ مسئله «خویشاوندستیزی» است که در کشور ما به ویژه به صورت پدیده «عمه ستیزی» (Amme Phobia) دیده می شود.
واژگان کلیدی:
بی پدر و مادر، بی هنجار، تبارشناسی، تنه لش، خاله، خویشاوندستیزی، دیرینه شناسی فوکویی، عرف اجتماعی، عقده ادیپ ، عمه، عمه ستیزی، فحش، لمپن پرولتاریا، لاطائلات، ناسزا، ننه.
پدیدارشناسی اجتماعی خویشاوندستیزی
خویشاوندستیزی در قالب ناسزای فامیلی، یکی از مسائلی است که در زندگی روزمره خود (تقریباً در هر محیط اجتماعی و در میان هر قشری که باشیم) با آن برخورد داریم، در این میان یک نقش خاص از تبار فامیلی هر فردی بیشترین حجم این ناسزاها را متحمل می شود که آن هم نقش خواهر پدر یا «عمه» (Aunt) است. مفهوم «عمه» امروزه در کاربرد ناسزاگونهی خود تا حدود زیادی در گفتار عوامانه ما ایرانیان نهادینه شده است، تا جایی که نشانه هایی از فروپاشی اخلاقی را در جامعه ما در خود دارد. به ویژه که این امر در فرم دیگری، پیرامون مفهوم «ننه» (Mother) نیز بسط یافته و گاه در برخی قشرهای با فرهنگ ضعیف تر، شاهد فحش هایی و ناسزاهایی از جنس «عمه» در قبال نقش فامیلی «مادر» (با کاربرد عمومی لفظ «ننه»در گفتار عامه مردم) هم هستیم. (فوبیای فامیلی:ص ۵۱)
در این مقاله کوتاه، به نقد و بررسی چرایی، چگونگی و پیامدهای این موضوع می پردازیم.
تبارشناسی مفهوم
میشل فوکو (Paul Michel Foucault) (1926-84) فیلسوف پست مدرن فرانسوی که خود را «نیچه گرا» می داند، در دو دوره فکری خود ابتدا از دیرینه شناسی (Archeology) و سپس از تبارشناسی (Genealogy) علوم انسانی سخن می گوید که در آثار وی و کسانی که سرمشق او را ادامه داده اند، هر دو این ها هم به عنوان روش (Method) و هم به عنوان نظریه (Theory) به کار رفته است. برهمین اساس و به تبع مشی«زن ستییزی» نیچه، می توان سرمشق فوکو را جهت «عمه ستیزی» به لحاظ دیرین شناسی و تبارشناسی به کار برد. (دیرین شناسی منازعه با عمه: ص ۱۳)
نخستین استدلالی که از این منظر می توان مطرح نمود، آن است که کینه های خانوادگی و نفرت شخصی افراد از عمه و یا بی تفاوتی حضور یا عدم حضور او در خانواده است. در واقع برخلاف «خاله» که به دلیل انتساب به «مادر» و همراهی خواهرانه با او، نقش مکمل او را در کارکرد «مادرگونه» و محبت آمیز و عاطفی نسبت به فرزندانش دارد، «عمه» علی رغم برخورداری از جنس مؤنث، از آنجا که با پدر نسبت و گرایش خانوادگی دارد، کارکرد مکمل «پدر» -در رفتارهای پدرسالارانه (Patriarchal) و عموماً غیرعاطفی و خشن- را می یابد و یا در رقابت زنانه با مادر، کارکرد ضدمادرانه و حسادت و کینه نسبت به او و بالتبع فرزندان او دارد. (چرا خاله خوب است و عمه نکوهیده: صص ۹- ۸۹۷)
این استدلال البته در چارچوب فرهنگ ما معنا دارد، چرا که به عنوان مثال در فرهنگ انگلیسی، تفاوتی میان عمه و خاله وجود ندارد و هر دو با یک اصطلاح (Aunt) تعبیر می شوند. بررسی این مسئله در فرهنگ های دیگر (به جز فرهنگ های ایرانی و اروپایی) مستلزم تحقیقات مفصل تر در حوزه انسان شناسی (Anthropology) و قوم شناسی (Ethnology) است، چراکه از نظر واژگان خویشاوندی جانبی طبقه بندی کننده در زبان های غربی و همچون زبان های ابتدایی، زبان فارسی دقت بیشتری دارد؛ چنان که دایی و عمو، عمه و خاله از یکدیگر جدا هستند، همچنین در فارسی واژگان توصیفی چون برادرزن، باجناق، زن عمو و شوهرعمه وجود دارند. (درآمدی بر انسان شناسی؛ ص ۱۱۲)
تجربه تلخ مردمان از مباحث پیرامون قومیت، بویژه مسئله میراث، بخصوص در خانواده های زن سالار که (که زن ها برش و قدرت تعیین کنندگی زیادی دارند) و حتی خانواده های مرد سالار (که عمه ها به اتکای شوهران خود، به اصطلاح سر پدران افراد را گول مالیده و سهم بیشتری مطالبه کرده و پدران در جهت اجتناب از درگیری با دامادهای لندهور خانواده (شوهرعمه ها) از حقوق خود صرف نظر کرده باشند) می تواند از دلایل عمده این مسئله که صبغه و سابقه تاریخی هم دارد، باشد. (دیرین شناسی منازعه ایرانیان با عمه: ص ۱۳)
دلیل دیگری که رنگ و بوی علمی تری دارد، اما از واقعیت دورتر است (البته اخیراً در گفتار شوخی مردم، عدهای در جستجوی چرایی نفرت عموم از عمههایشان به استدلال مشابهی متوسل می شوند)، «عقده ادیپ» (complex Oedipus) است. بدین معنا که نسبت عاطفی پدر به مادر و تعلق مادر به او و سپس نسبت جنسی پدر با مادر که به مرور در ذهن فرزند شکل گرفته و معنا می یابد، فرزند را دچار نوعی حسادت و یا کینه به پدر می کند که این کینه در قالب ناسزا به پدر و بالتبع به خویشاوندان نزدیک او به خصوص «عمه» نگون بخت تجلی می یابد (نظریه فرویدی عمه: ص ۱۹)
کارکرد فردی و ضد اجتماعی
از منظر کارکردگرایانه (Functionalism) باید گفت که این مفهوم در دو نوع کاربرد خفیف و سخیف دیده می شود:
۱- نوع خفیف: نوع خفیف هم در قالب گفتار «اول شخص» (متکلم وحده) و فحش فرد به عمه خود، بروز می یابد و هم در قالب دوم شخص و فحش به عمه مخاطب، اما در هر حال از ادبیات ملایمی برخوردار است. (گفتار در روش به کار بردن فحش: ص ۷۲)
۱-۱- نوع اول شخص گاهی از سر استیصال و گاهی از سر شوخی دیده می شود، بدین شکل که مثلاً فرد می گوید: «پول از کجا بیاورم؟…از عمه م بگیرم؟» یعنی آن که پول ندارم. در اینجا عمه حالت «ناکجاآباد» (Utopia) و موهومی پیدا کرده و نشان از انکار دارد، بنابراین کل جمله به یمن حضور عمه، ساختار «استفهام انکاری» خواهد یافت، که به معنای غیرممکن بودن و پرسش از امر محال است. (همان: ص ۷۳) همچنان که این پرسش کلیدی: «عمه داری؟» (?Do you have an aunt) به عنوان معادل «آیا به روح اعتقاد داری؟» (?Do you believe in spirit) به کار می رود.
یا ضرب المثل مشهوری که در صورت تکرار جملات شرطی و اما و اگرها و شاید و بایدها از فرد، در پاسخ به او گفته می شود:«بلی، اگر من هم عمه می داشتم و دختر او را می گرفتم، وضعم از اینی که هست، بهتر می شد…» به معنای «در اگر نتوان نشست» و نوعی انکار است که جزو معدود کاربردهایی است که لحن منفی نسبت به عمه ندارد و بیشتر توسط افرادی به کار می رود که اساساً عمه نداشته اند.
۱-۲- نوع دوم شخص جنبه شوخی و یا فحش دارد.
۲- نوع سخیف: بیشتر از پیوستن پیشوندها و پسوندهای رکیک که غالباً مایه های جنسی دارد، به وجود می آید، اما در عین رکیک بودن فرم، در ادبیات قشرها و نواحی مختلف، محتوای متفاوتی دارد. بدین معنا که شاید حتی برای برخی فحش های جنسی به عمه خود و یا حتی دیگری، معنای بدی نداشته و حالت شوخی داشته باشد. اما همین موضوع ممکن است در جای دیگری معنای بسیار بدی داشته و به درگیری فیزیکی و خشونت بیانجامد. (همان: ص ۷۵)
گاه افراد از سر استیصال و یا کینه های شخصی و خانوادگی، فحش هایی در قالب اول شخص و در محتوای سخیف نیز می دهند که نشان از بی ادبی بیش از حد فرد دارد و خطرناک ترین نوع آسیب اجتماعی (Social damag) از این دست را در حق خانواده خود فرد خواهد داشت، چرا که نشان دهندهی آن است که فرد به حدی بی شعور است که کمترین اعتبار و ارزش را برای حفظ حریم خانواده خود قائل نیست، حال آن که کاربرد نوع دوم شخص سخیف، از آنجا که بیشتر در جهت دفاع از حقوق فرد و خانواده او در مقابل افرادی که حامل دردسر و مشکل هستند (اما از قماش خود اویند) به کار می رود، ممکن است نوعی دفاع از حریم خانواده هم تلقی شود. (تبار شناسی منازعه ایرانیان با عمه: ص۳۱)
کارکرد اجتماعی و سیاسی (اعتراضی)
کاربست ضد اجتماعی«عمه» به مرور زمان در جامعه امری عادی شده و حتی شکل ابزاری در اعتراض اجتماعی را هم یافته است. بدین معنا که طبقه ضعیف و مظلوم جامعه که در مقایسه با طبقه حاکم (اعم از اشراف، دولتمردان، سیاستمردان، نژاد برتر و خارجی ها) خود را ضعیف و خفیف می پندارد و به مرور نقش «لمپن» (Lumpen) ۱ را می پذیرد، در نتیجه رفتارهای متناسب با آن نقش را که زمینه های آن در او و هم قطارانش موجود است، نهادینه کرده و حتی به آن نقش افتخار می کند و آن را مایهی کسب اعتبار خود می داند. در این صورت ادبیات لمپینی و ناسزاهای رایج در آن، به مرور از ادبیات شاعران و روشنفکران نزدیک به این طبقه هم سر در می آورد که این امر شاید در ادبیات مارکسیستی که مدعی ادبیات متعهد (Committed Literature) و کارگری و پیوند روشنفکر و کارگر است، نمود بیشتری داشته باشد. در این کارکرد (Function) طبقه محروم از ناسزا گفتن به خاندان حاکم و نژاد برتر کوتاهی نمی کنند و به نوعی آنچه را که نمی توانند مستقیماً در روی دشمن خود بگویند، غیر مستقیم به «عمه» یا «ننه» او ابراز می دارند (عمه ستیزی و مبارزه طبقاتی: ص ۲۲۳)
لذا نباید پنداشت که کاربرد ناسزاگونه «عمه» تنها در ادبیات عامیانه ما ایرانیان است، چرا که می توان مصادیق اعتراضی اصیلی از این کاربرد را در ادبیات مقاومت جهان یافت. من جمله؛ پابلو نرودا (Pablo Neruda) شاعر انقلابی شیلی در شعر «اینجا می مانم» با اشاره به سرمایه داران، خودباختگان فرهنگی آمریکا و کسانی که با شعار فقدان آزادی در شیلی، مجامع بین المللی و حقوق بشر را به دخالت در امور شیلی فرا می خوانند، می گوید:
برای ما همه جایی هست در دیار من
بگذار آن ها خود را زندانی می پندارند
گورشان را گم کنند با ترانه هایشان
دولت مندان همیشه بیگانه بوده اند
بگذار عمه هایشان را بردارند و بروند میامی۲
بازتولید عمه ستیزی در ادبیات اجتماعی ایران
کاربرد این نوع را در طنزهای ابراهیم رها (طنز نویس ایرانی که بارها از نوشتن طنز در جراید منع شده است) می بینیم. او به هنگام توقیف روزنامه بهار می نویسد: «اساساً ممد علی توقیف۳ فکر می کند حالا که بهار را توقیف کرده، دیگر هیچ برگی سبز نخواهد شد. من البته اطلاع دقیقی ندارم ممد علی توقیف عمه دارد یا خیر، اما اطلاع دارم بهار توقیف شدنی نیست. حتی اگر کل روزهای فصلش را در تقویم هایشان جر بدهند.»
یکی دیگر از منتقدین در شبکه های اجتماعی می نویسد: «درست است که دست ما مستضعفین به مستکبرین نمی رسد تا گله و شکایت کنیم، اما به عمه هایشان که می توانیم متوسل بشویم. به حق همین شب جمعه، من خودم بارها و بارها در مواقع عسر و حرج، فحش عمه به برخی مسئولین دادم، درست است که گره کارم باز نشد، اما دلم خنک شد. باور کنید جواب می دهد.» (Faceboug Homayoni: 2014)
اما از سوی دیگر، یکی از موافقین وضع موجود که نگران کاهش جمعیت کشور در برابر جمعیت استکبار جهانی است می نویسد: «این که به واسطهی تک فرزندی، فرزندان ما در آینده عمه و خاله نخواهند داشت، بحران مهمی است. تصور کنید به طرف فحش عمه بدهی اما ابداً ککش نگزد. چرا؟ چون اصلا عمه ندارد. بنابراین وقتی عمه ای نباشد، معادلات حیات زیر و رو می شود.» (Yasinpour: 1394)
به هر روی، این گونه کاربست تعابیر عمه ستیزانه در ادبیات انتقادی، از آثار سیاسی جهانی به ادبیات اجتماعی ایران نیز تسرّی یافته، چنان چه به تأسی از مجموعه شعر مشهوری با عنوان «هوا را ا ز من بگیر، خنده ات را نه» و با هدف مرزبندی میان «عمه» و «ننه (به عنوان یک تابو در این زمینه) گفته شده:
«عمه را از من بگیر، ننه را نه» (عمه عفریته؛ غزل پشت مدرن زودیاک تهرانی:ص ۱۳)
یا این هایکو در مرزبندی میان «خاله» و «عمه»:
«خاله خوب است
اما
عمه …» (امان از عمه: هایکوهای تنهایی مینا نیمایی: ص ۱)
و نیز:
«عشق دروغ زیبایی است
که عمه ها در گوش ما گفتند
تا خود را خاله جا بزنند» (همان: ص ۷)
به همین ترتیب، بازنویسی ادبیات کهن با تعابیر امروزی که دلالت های گذشته را به نحو قابل فهم تری منعکس کنند، رواج یافته است. چنان چه حکایت مشهوری از سعدی (باب اول- در سیرت پادشاهان) که می گوید: «سپاه دشمن بسیار بود و اینان اندک جماعتی؛ آهنگ گریز کردند. پسر نعره زد و گفت: ای مردان بکوشید یا جامهی زنان بپوشید»! به این صورت بازنویسی شده: «پسر نعره زد و گفت ای مردان بجنگید یا فحش عمه بشنوید». (سعدی از دست عمه فریاد: عباس رستم کلایی: ص ۱۸)
در ادبیات منظوم ما نیز نمونه های برجسته ای وجود دارد. به عنوان مثال:
«گرت عمه را سوختن می توان
بسوزانش بسوزانش بسوزان» (زنبور اصفهانی ۴)
یا:
«گر نبُوَد عمه والا مقام
فحش توان داد به بابا و مام» (همان)
و نیز:
«این نامه که می رود به سویش
صد فحش بُوَد به عمه جونش» (همان)
و از شاعری دیگر:
«دلبر برفت و دل شدگان را خبر نکرد
گویا نه عمه داشت، نه دانست روح چیست» (خشخاش شیرازی۵)
در میان شاعران نوگرا نیز نمونه هایی وجود دارد که مستقیم یا غیر مستقیم به تفاوت عمه با خاله دلالت دارد:
«خاله خوبه خاله
خاله مهربونه
خاله خانم بوی
مامانمو میده…» (تتل تهرانی)
.:. نتیجه گیری .:.
آن چه گفته شد، نگاهی کوتاه بود به یکی از مسائل اجتماعی ایران که در عین پیش پا افتادگی، جنبه های علمی قابل تأمل و توجه بسیاری دارد.
از منظر آسیب شناسی اجتماعی، در مجموع نگاه عوامانه به انتسابات خانوادگی و هرزگی در حریم خانوادگی خود یا دیگران در قالب عبارات «عمه ستیزانه» و یا فرم های مشابه، یکی از آسیب های اجتماعی و نمونه بی هنجاری (Anomie) ماست که البته در سایر جوامع هم کارکردهای فردی و اجتماعی، و به ویژه آسیب های خاص خود را داراست. نباید پنداشت که به صرف برخی کاربردهای سیاسی این عبارات در قالب نوعی اعتراض اجتماعی، می توان این امر را امری تطهیر شده و تئوریزه شده نمود، که به هرحال از مصادیق برجسته فرهنگ لمپنی و ابتذال اخلاقی در جامعه ماست. جستجوی علل رشد فرهنگ لمپنی در جامعه و این که این موضوع چه نسبتی با فروپاشی اخلاقی دارد و نیز این که آیا ریشه در برخورد فرهنگ های سنتی و مدرن جامعه ایران در آغاز قرن بیستم و تضادهای اجتماعی (Social conflicts) ناشی از آن دارد، بحث مجدد و مفصلی را می طلبد.
از سوی دیگر و از منظر کارکردگرایی ساختاری، «عمه ستیزی» هم چنان مسئلهی روز ماست، چه آن را به عنوان سطح نخست کشمکش اجتماعی درون خانواده و دارای کژکارکرد (Dysfunction) بپنداریم و چه به عنوان موقعیت ایده آلی از فروکاست کشمکش اجتماعی (Social conflict) در قالب منازعات کلامی که چون ماهیت دوگانه ای به عنوان یک ناسزای غیر جان گداز (damn unjangodaz) دارند، از این سطح فراتر نرفته و بار دیگر به توافق اجتماعی می انجامد، به عنوان یک کارکرد پنهان (latentfunction) اما مثبت.
پی نوشت:
۱- مفهوم لمپن از عبارات کارل مارکس (Karl Marx) فیلسوف، جامعه شناس و اقتصاددان آلمانی است که برای نامیدن پایین ترین و فرودست ترین لایه های اجتماعی کارگران به کار برده می شد، تا آنجا که آنان را خرده طبقه «لمپن پرولتاریا» (به آلمانی: Lumpenproletariat) می نامید.
۲- از شعر «من اینجا می مانم تا با کارگران هم آوا شوم/ در این تاریخ و جغرافیای نو»
۳- منظور نویسنده محمد علی رامین، معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در دولت دهم است.
۴- «زهیر الدین زکریایی زازرانی» متخلص به «زنبور اصفهانی» به سال ۱۴۰۰ هجری در قریه زازان – در مسیل زنده رود، بین لنجان و فلاورجان- اصفهان متولد شد. وی در زمینه هجو و هزل دستی چیره داشت و می توانست با یک نیم نگاه به نیم رخ کسی، صد بیت در هجو وی بسراید. به همین جهت در کودکی زبانش را به نیش زنبور تشبیه می کردند و خود نیز این صفت را می پسندید و این تخلص را برگزید.
زنبور اصفهانی سرانجام در سفری به باغبادران به تیر غیب گرفتار شد. گویند یکی سران طوایف ایلات بختیاری از وی مدیحه خواست و وی صله ی بسیارطلب کرد. آنان شعر را به زور از وی ستادند و سرش را در کندوی زنبوران کردند چنان چه پس از وی مشهور شد؛ «زبان زازرانی را زور کردند و با زهر زنبور کشتند» (تکرار این عبارت با لهجه غلیظ عامه اصفهان که تلفظ عموم حروف به ز می گراید، بسیار شیرین می نمود).
از زنبور اصفهانی جز مجموعه ای نیم سوخته از هزلیات با نام «عمه نامه» اثری بر جای نمانده است.
۵- خفی الدین شاطر خاشخاشی پز شیرازی، متخلص به خشخاش شیرازی، از شعرای بنام سده پانزدهم هجری بود. از وی دیوان اشعاری مشتمل بر ۱۰۰۰ بیت غزل و هزل، و یک مثنوی بلند با نام «نان نامه» برجای مانده است.
منابع:
ابراهیم رها، بهار توقیف شدنی نیست، سایت شخصی ابراهیم رها، مورخ ۳۰ فروردین ۱۳۸۹.
ابراهیم رها، چسب زخم یا دنیای زندونی راه راهه، نشر حوض نقره، چاپ سوم، تهران ۱۳۸۹.
پابلو نرودا، اینجا می مانم، به نقل از مقاله «نگاهی به کودتا علیه دولت مردمی سالوادور آلنده»، نشریه راه، ۱۳۸۸.
کلود ریویر، درآمدی بر انسان شناسی، ترجمه ناصر فکوهی، نشر نی، چاپ یازدهم، تهران ۱۳۹۴. (ملاعبد الوهاب ، ۱۳۹۵، ۷۱)
منبع: ملاعبدالوهاب، میلاد(۱۳۹۵)، نظریه پشت مدرنیسم: مجموعه مقالات طنز در و بر علوم اجتماعی، تهران: کتاب قاف. صص ۵۷-۷۱.