
جمله ی کلیشه ای «دانشگاه، چیزی به شما یاد نمی دهد»، آن قدر تکرار شده که با به زبان آوردن مجدد آن، حالت تهوّع به برخی دست می دهد! با افزایش تعداد دانشگاه ها، این فرصت برای تمامی افراد مهیّا شده است که هرگونه مدرکی می خواهند، دریافت کنند.
بدیهی است وقتی تعداد دانشگاه ها افزایش می یابد، یک نوع رقابت برای جذب دانشجو به وجود می آید که این امر باعث می شود دانشگاه از هدف اصلی خود که همان یادگیری است، فاصله بگیرد. دانشگاه حاضر می شود به خاطر اینکه خدایی ناکرده دانشجوی خود را از دست دهد، با نام زیبای مساعدت (!) نمره ی ۵ او را به ۱۲ تبدیل کند و یک فرد بی سواد و یا در بهترین حالت کم سواد تحویل جامعه ای دهد که خود مسئولین دانشگاه نیز عضوی از آن هستند! دانشجو به خیال خام خود فکر می کند که به اصطلاح «زرنگی» کرده است و با افتخار تکه کاغذی را به دست می گیرد تا دلیل باشد بر عقب ماندگی بیشتر کشور ما.
افراد غرغرو هم همیشه همه جا حضور دارند و مسبب بدبختی خود را خانواده یا دولت یا حکومت می دانند و حتی یک بار هم شاید از خود نپرسیده اند که فرق آنها با میز و صندلی چیست و به جای آن دائماً در انتظار یک منجی هستند! این امر به خصوص در مورد دانشگاه هایی بیشتر صادق است که صرفاً تبدیل به یک بنگاه اقتصادی شده اند و از دیدگاه سیستمی، ورودی آنها یک سری آدم بیچاره است که با اجرای پردازش های خنده داری هم چون جزوه گفتن و امتحانات حفظی و بعضاً تستی بر روی آن ها، خروجی «دانشجوی خیرسرش با سواد» را به ارمغان می آورند!
حال بیایید برای یک بار هم شده به جای اینکه خود را از آن دانشجویان، آن اساتید و آن مسئولین دانشگاه، مبرّا کنیم و بگوئیم این ها به من مربوط نمی شود و برای همسایه است، برای خودمان هم که شده، حداقل یک حرکت کوچک بکنیم و اگر تا کنون خود را با ضرب المثل مبتذل «با یک گل بهار نمیشه» فریفته ایم، از امروز این عبارات را با خود تمرین کنیم «هنگامیکه یک گل دارد می روید، نشان دهنده ی این است که بهار نزدیک است».
اما در عمل چه کنیم؟ کافی است در وهله ی اول هر کدام از ما فقط و فقط یک قدم برداریم!
- دانشجو
- استاد
- مسئولین دانشگاه
دنبال مدینه ی فاضله نباشیم… فقط یک قدم کوچک برداریم.