همهمون انسانیم و برای همهمون مشکل پیش میاد و پیش اومدن یه بار مشکل در هر کاری اونم تو ایران نه تنها دور از انتظار نیست بلکه در بعضی از موارد طبیعی هم هست.
منتها «مسئله» وقتی پیش میاد که این «مشکل» ها تبدیل میشه به بهونههایی برای از زیر کار در رفتن و پیچوندن افراد!
در واقع میخوایم بگیم «ما خوبیم» ولی دیگران نمیذارن کارا پیش بره.
در جدولی که بعد از این نوشتهها مییاد سعی شده لیستی از پرکاربردترین موارد مورد استفاده در ایران برای پیچوندن افراد جمعآوری بشه.
کاربرد این لیست اینه که اولاً حواسمون باشه برای اینکه ارزش آفرین بمونیم، فقط در موقعیتهای «واقعی» از این لیست استفاده کنیم و ثانیاً اگر کسی از این لیست زیاد برای ما استفاده کرد، ارجاعش بدیم به این صفحه!
در این جور مواقع یاد قضیهای میافتم که احسان علی خانی دربارهی خودش در یک همایش چند صد نفری برای تجلیل از مقام مرحوم دکتر داور ونوس تعریف کرد که در اینجا نقل به مضمون اون رو از زبان ایشون میارم:
من مدیریت بازرگانی خوندم؛ البته هنوز نرفتم مدرکم رو بگیرم! یه امتحانی داشتیم با دکتر ونوس که من برای اون امتحان هیچی نخونده بودم. گفتم خب یک لباس سیاه میپوشم میرم پیش ایشون میگم بابام فوت کرده.
همین کار رو هم کردم. یه لباس سیاه پوشیدم و با یک حالت غم و اندوه رفتم پیش ایشون. گفتم آقای دکتر شب امتحان پدرم فوت کرد و من نتوستم درس بخونم. شما یه لطفی کنید و نمرهی ما رو بدید تا پاس بشیم.
ایشون رسمش این بود که سرش رو بالا نمیاورد. همین طور که سرش پایین بود، یه سری تکون داد و من پاس شدم!
چند ترم از اون قضیه گذشت که من دوباره با ایشون کلاس داشتم و باز هم برای امتحان هیچی نخونده بودم ولی یادم رفته بود که قبلاً یه بار این پلیتیک رو زده بودم!
خلاصه دوباره یه لباس مشکلی پوشیدم و رفتم پیش ایشون و همون قضیه رو عیناً گفتم. قبلاً گفتم که ایشون رسمش این بود که سرشون رو نمی اوردن بالا. ولی این بار سرشون رو اوردن بالا و گفتند: «ببخشید؛ شما چند تا پدر دارید؟!» خدا بیامرزدش. حافظهی عجیبی داشت!
خدا کنه لطف حق شاملمون بشه و اگر مشکلی هم برامون پیش میاد یه جوری بین خودمون و خدای خودمون حلش کنیم و اون رو پیش خلق اون نبریم.
دقت کنید موارد زیر وقتی بهونه محسوب میشن که شما متعهد میشید یه کاری را با کیفیتی مشخص تا یه زمان مشخص و با یک هزینهی مشخص انجام بدید ولی وسطای کار میبینید گویا دیگه توی اولویتاتون اون کار نیست و میتونید از هر کدوم از سه شاخص گفته شده بزنید!
زمان داشتنی نیست که بگیم وقت نکردم، گذاشتنیه و باید بگیم وقت نذاشتم!
هممون یه اندازه زمان داریم فقط اولویتهامون فرق میکنه
با این مقدمه بریم سراغ جدول. شما هم اگر موردی به ذهنتون رسید، بگید تا به این لیست اضافه کنیم.
نکتهی آخر این که اگه متوجه شدید که فردی داره این تکنیکها رو روی شما پیاده میکنه و ارزش ادامه دادن باهاش از ارزش ادامه ندادن بیشتره، شما هم باید یک سری تکنیک روش پیاده کنید؛ فقط حواستون باشه مستقیم به روش نیارید مگر اینکه دیگه مطمئن باشید از قطع همکاری اونم برای ابدالدهر 😉
بهانه لفظی | منظور پشت پرده | موارد استفاده | میزان زمان مورد استفاده |
---|---|---|---|
دارم ازدواج میکنم | امر خیری مهمتر از این هست؟ | همه جا به جز برای پیچوندن جنس مخالف | از یک هفته تا سه ماه |
گرسنمه | آخه با شکم گرسنه میشه کار کرد؟ تو خودت میتونی؟ | دو ساعت قبل از ناهار در محل کار دو ساعت قبل از ناهار و شام در خوابگاه و دانشگاه ماه رمضان | از یک ساعت تا یک ماه |
شکمم پر شده، مخم کار نمیکنه. | آخه با شکم پر میشه کار کرد؟ تو خودت میتونی؟ | تا دو ساعت بعد از ناهار در دانشگاه و محل کار تا دو ساعت بعد از ناهار و شام در خوابگاه | از نیم ساعت تا ۲ ساعت |
اینترنتمون قطع شد | همه چی آماده بودا!! | عدم ارسال تکالیف تاخیر در ارسال تکالیف سین کردن پیام و عدم پاسخ به آن | از یک دقیقه تا یک شب |
برقمون رفت | آخه چیزی هم داری بگی؟ | ارسال ایمیل | از یک دقیقه تا ۲۴ ساعت |
امتحان دارم / وقت امتحانامه | اگه نذاری درسمو بخونم ... | تقریباً همه جا | از یک روز تا یک ماه |
خدا داره بهمون یه بچه می ده | بچه و نگهداری از همسر مهم تره یا کار شما؟! | همه جا | از یک روز تا ۹ ماه |
بچه ام مریض شده | شما دلت میاد بچهی مریض رو رها کنی بشینی سر کار؟ | بیشتر برای افراد متاهل | |
شما بچه دارید؟ | بچه نداری نمیفهمی چی میگم! | بیشتر برای افراد مجرد | |
شما متاهلی؟ | مجردی؛ برای خودتی، نمیفهمی متاهلی یعنی چی! | برای افراد مجرد | |
چند وقته ازدواج کردین؟ | درسته متاهلی ولی هنوز واقعاً نمیفهمی زندگی مشترک یعنی چی! | برای افرادی که تازه ازدواج کردند | |
حال مادر / پدر / برادر / خواهرم خوب نیست | چیزی از خانواده مهمتر هست آخه؟ | ||
میگرنم گرفته بود ول نمیکرد | تو که میدونی میگرن رو نمیشه کاریش کرد | ||
موبایلم آنتن نمی داد | حوصله نداشتم تلفنت رو جواب بدم | ||
موبایلم شارژش تموم شده بود | حوصله کسی رو نداشتم | ||
پیامتون رو ندیدم | نمیدونستم چی جواب بدم | ||
بچه ها گفتند ... | |||
ترافیک بود | تأخیر در قرار ملاقات | از یک دقیقه تا دو ساعت | |
بین التعطیلین | چقدر تو غیر منعطفی! | ||
شب یلدا | تقریباً همه جا | سه چهار روز قبل تا یکی دو روز بعد از شب یلدا | |
شبا میرم هیئت | یعنی میگی از دینم بزنم برای کارم؟ | ||
انگشت کوچیکه ی پای مادر بزرگ خانمم زخم شده بود! | |||
شارژ نداشتم | |||
بارون می اومد | |||
گلاب به روتون ... | |||
اینجا ایرانه! | |||
اسمشو نبر کار نکرد نتونستم تلگراممو باز کنم | |||
تعطیلات نوروز | دانشگاه محل کار تعویق پروژه ها | از یک ماه قبل از اول فروردین تا یک ماه بعد از آن | |
یادم رفت | تو باید یادآوری میکردی؛ من سرم شلوغه! | وقتی کار گیر کسی نیست | از یک دقیقه تا ... |
باور کن من فرستادم! | به دست تو نرسیده! تقصیر من نیست که! | ||
کجا فرستادی؟ | دیدم ولی حسش نبود اونجا جوابت رو بدم! | ||
هنوز فلانی جواب نداده | خودمم هم خیلی پیگیری نکردم؛ تو هم گیر نده! | ||
تصادف کردم | |||
کیف پولم رو دزدیدن؛ همه ی زندگیام توش بود! | |||
هنوز حقوقا رو ندادن | تا حالا بی پول نشدی که کار یادت بره! | ||
همسرم خوشش نمیاد | |||
حتما سر فرصت نگاه میکنم | ان قدر کار مهمی نیست که بارش وقت بذارم | ||
من انجام دادم منتظر تایید رییسه | وقتی فرد از رئیس شما خبر نداره | یک دقیقه تا دو هفته | |
من کارمو کردم دادم فلانی | |||
الان شرایط خوبی ندارم | حوصله شو ندارم | ||
همکارم مرخصیه اون باید انجام بده | از یک روز تا یک هفته | ||
تصادف کردم و حواسم سر جاش نیست | نمیبینی اینجام زخم شده | از یک روز تا دو هفته | |
خفت گیرها خفتم کردند | از یک روز تا ... | ||
امتحان درس دیگه ای داشتم | |||
در حد کرایه هم پول نداشتم | |||
خدا وکیلی در حد یه اس ام اس هم شارژ نداشتم | |||
دیر وقت بود نمیخواستم مزاحم شم | |||
اتفاقاً الان میخواستم بهت زنگ بزنم | |||
حلال زاده ای! | |||
مسموم شدم | |||
یک نفر جلوم خودکشی کرد | |||
تشنج میکنم | |||
از مادر مریضم نگهداری میکنم | |||
بدبخت زاده ام (من میدونستم ...) | |||
دیشت تا دیر وقت کار میکردم تا شهریه دانشگاهمو بدم | |||
انتخاب واحد داشتم | |||
با همسرم مشکل دارم | خودت میدونی که این مساله خیلی روان آدم رو خراب میکنه و نمیتونم کار کنم و اگر مشکلی هست از شرایطه نه از من | کارهای اساسی که مدت زیادی میخواد به تاخیر انداخته بشه | یک تا چند ماه |
آدما زمانی که قصد دارن که دیگران رو وسیله قرار بدن و تمایل به پیچوندن دیگران دارن، در واقع خودشون وسیله واقع میشن.
اولین نکته ای که در به اصطلاح پیچوندن دیگران وجودداره، ناآگاهی و مدل رفتاری ناصحیح خودشون در برابر آگاهی و تسلط کافی مابه موضوع هستش
توزندگی فقط باید هوشمندانه و هشیار عمل کنیم و بهترین کنشی که میتونیم داشته باشیم سکوت و عملکرد درست افکارمون برای تصمیمات و کاردرستی که میتونیم انجام بدیم که اجازه ندیم کسی شعور ذهنی مون رو به بازی بگیره
اونم راهکارش بحث کردن با افراد سر مسئله واقع نیست، چارچوب مشخص و ویژه ای رو برای خودمون بسازیم، یعنی در واقع ساختن حریم شخصی که اجازه تعددی به هیچ کس و هیچ چیز رو خارج ازاون ندیم، بگذاریم آدما افکار و رفتارخودشونو داشته باشن و ماهم افکار و رفتار خودمون رو
مانیازی نداریم که به همه ی افراد اجازه بودن توزندگی مون رو بدیم، اگرهم مجبوربه تعامل با افراد اینچنین هستیم با استفاده از مهارت هایی که در طی زندگی شغلی وشخصی مون تجربه وکسب کردیم، تهدیدها روبه فرصتی برای رشد و ارتقا و موفقیت تبدیل کنیم یا اینکه اونها رو کاهش بدیم، به حداقل برسانیم وحذف شون کنیم، در کل زندگی مدیریت ریسک است
همه ما به ناچار مواقعی مجبور به پیچوندن دیگران میشیم. حتی مواقعی هم هست که خودمون رو میپیچونیم. این اصلا اتفاق عجیبی برای هیچکس نیست. زمانی این کار عجیب میشه که طرف مقابلی که سعی در پیچوندن ما داره رو شعور ما حساب نکنه و فکر کنه که ما ته آدم بلانسبت بیشعور هستیم.
من در سالهای اخیر سعی کردم یادبگیرم که جای پیچوندن، به طرف مقابل بگم و یا گاهی بفهمونم که دلیل برای انجام یا عدم انجام این کار وجودداره. و از پیچوندن سعی کردم کمتر استفاده کنم ولی خب پیچوندن قطع نشده و گاهی مجبور به پیچوندن میشم.
در نهایت اینکه با زیاد شدن پیچوندن آدمها، اونهارو فقط از خودمون دور میکنیم وچیزی جز این نصیبمون نمیشه.
من در محیط کار همیشه مدیرم باهام رودررو چیزی رو که می دونه دلخور میشیم رو مطرح نمی کنه و همیشه غیر مسقیم با الفاظی که بالا هم اشاره داشتید مطرح می کنه … به نظرم رک بودن زیادی هم باعث درلخوری در کار میشه و مک این رویه رو می پسندم
سلام من هم یک دوست دارم که همینطوری وبارهااینو به روش اوردم که بامن رودربایسی نکنه وواقعیت رو بگه واون بازهم به بهونه های مختلف منو متقاعد کرده که نه اینطوری نیس