مشخصات گزارش
نام درس: مهارت ها و قوانین کسب و کار
شماره جلسه: ۶
تاریخ جلسه: ۹۶/۰۸/۱۱
درجه کیفی: A
تهیه کننده: الهام فاروقی
توجه
گزارش صرفاً خلاصه ای از آنچه که در کلاس اتفاق افتاده می باشد و برای دانشجویانی آماده گردیده که به هر دلیل نتوانستند در آن جلسه حضور به عمل رسانند. لذا به هیچ عنوان نباید به عنوان جزوه آن جلسه تلقی گردد.
در ضمن این گزارشات توسط دانشجویان و با توجه به ادراکشان از مباحث مطرح شده تهیه می گردد، لذا ممکن است ایراداتی در آن نیز یافت شود، حال چه از طرف دانشجو و چه از طرف مدرس. بنابراین پیشنهاد می شود با رویکرد انتقادی به آن نگریسته شود.
توجه شود که مطالبی که استاد ارائه کرده با توجه به نظر وی، علم او و تجربه اش (و احیاناً شهودش) در آن زمان مشخص بوده است و لزوماً برای آینده صدق نمی کند.
به نام خدا
در ابتدای کلاس استاد از بچه ها سوال هایی درمورد انتخاب شون از زیر شاخه های گرافیک (که عنوان ها چند روز پیش در گروه کلاس قرار گرفته بود) پرسیدن، که قرار شد با توجه به موضوع حداقل پنج نرم افزار انتخاب کنیم و شاخص هایی برای مقایسه ی آن ها مشخص کنیم (مثل: امکانات، ظاهر زیبا، هزینه، تعداد فرمت های خروجی و …) و از ۱۰ نمره برای هر کدام از شاخص ها نمره بدیم به برنامه بعد در ضریب شاخص ها ضرب کنیم و در آخر تمام نمرات را جمع کرده و هر برنامه که نمره بیشتری گرفت به نظر ما برای انجام فعالیت ها مناسب تره.
نمونه ای از این کار رو می تونید در “گزارش جلسه ششم درس کارآفرینی” ببینید.
بعد هم در مورد سایت “انجام می دم” صحبت کردیم و اینکه باید پیگیری کنیم تا بتونیم در سایت ثبت نام کنیم و “کاره” ای ثبت کنیم. لینک کاره خودمون را برای استاد بفرستیم، کاره ما میتونه هر کاری که بلدیم انجام بدیم باشه یعنی هر توانایی که داریم می تونیم اونجا ثبت کنیم و کسب درآمد کنیم.
بعد از این صحبت ها مهدیه اومد و خلاصه جلسه قبل رو ارائه داد که اینبار خلاصه تر و کوتاه تر و بهتر بود.
استاد گفتن کسانی که به هر دلیلی نمیتونن به کلاس برسند، گزارش هر جلسه به این دلیل نوشته می شه که اونا بتونن مطالعه کنن و از بقیه بچه ها عقب نمونن و بعد هم که خلاصه سر کلاس خوانده می شه برای یادآوری همه بچه ها.
قرار شد یکی از بچه ها هر جلسه از نمرات عکس بگیره و بعد از جمع کردن، نمرات به ترتیب بیشترین نمره در گروه فرستاده بشه تا بچه ها از جمع نمراتشون با خبر بشن و گفتن که نمرات کلاسی با نمره ترم ما جمع می شه و بهتره بیشترین نمره را از نمرات کلاسی در طول ترم بگیریم برای داشتن نمره بهتر در پایان ترم.
بعد از مهدیه آوا اومد و در مورد موضوع روش های ارزیابی عملکرد توضیح داد که اول مفهوم عملکرد را گفت بعد هم روش های مختلف ارزیابی عملکرد را نام برد و توضیح داد. استاد کتاب “مدیریت حقوق و دستمزد” تالیف یوسف رونق انتشارات فرامنش که قبلاً در کلاس معرفی کرده بودو به آوا پیشنهاد دادن که میتونه متناسب با موضوعش اون بخش از کتابو مطالعه کنه (فصل ۶ – روش های ارزیابی شاغلین) و پاورپوینت تهیه کنه و جلسه بعد ارائه بده که آوا هم قبول کرد.
استاد گفتن این موضوعاتی که برای تحقیق داده میشه جزء درس ماست و ما باید کلیت آن را یاد بگیریم و چون درکلاس وقت نمی شه گفته بشه بچه ها تحقیق میکنن و برای بقیه توضیح میدن.
مثلاً ارزیابی عملکرد برای این است که ببینیم یک نفر در سازمان خوب کار کرده یا نه و چه روش هایی برای ارزیابی این خوب کار کردن وجود داره و ساعت نمی تونه معیار خوبی برای ارزیابی خوب کار کردن باشه.
بعد فاطمه اومد و موضوع خواستن توانستن است و انسان های موفق گفتن که آرزو های بزرگ داشته باشید ولی دین ما گفته آرزو های بزرگ نداشته باشید برای بچه ها توضیح داد. (با اینکه موضوع مهم و جالبی بود ولی متاسفانه هیچکدوم از بچه ها توجه نکردن) بعد از ارائه این موضوع استاد یه سوال از بچه ها پرسیدن اینکه آرزو داشتن در سن ما خوبه یا بد و نظر ما چیه؟!
آوا گفت آرزویی که هدفمند باشه و ما از زندگی غافل نشیم و فقط به رسیدن به آرزو فکر نکنیم خوبه چون مقصدی داریم که برای رسیدن به اون باید تلاش کنیم. استاد گفتن مثلاً من اگر بخواهم بزرگترین شرکت گرافیکی خاورمیانه رو بزنم این آرزو خوبه یا بد؟
فرشته گفت خب ما وقتی حول محور رشتمون آرزو می کنیم، پس اگر تلاش کنیم بهش می رسیم البته اگر توانایی هایی در این زمینه داشته باشیم یعنی رسیدن به این آرزو نمی تونه غیرممکن باشه.
استاد گفتن این حرف ها درسته ولی آرزو یک بُعد دنیوی داره اگر ما خیلی روی اون مانور بدیم همش تو دنیا به فکر این هستیم که بتونیم زودتر بهش برسیم و این باعث میشه زندگی و فکر ما فقط بشه آرزو و از آخرت و مرگ غافل بشیم.
بزرگان ما میگن که قبرستان ها را بذارید داخل شهر که افراد ببینن. اینکه انقدر در دنیا غرق شدیم و برای ما مهم شده که فلان کار ها را انجام بدیم همه ی این ها روزی از بین میره و باید رفت زیر قبر، و اینکه به قبرستان آرامگاه گفته میشه اشتباهه چون حس خوبی میده و ما را از مرگ غافل میکنه. دوم اینکه نباید قبرستان هار ا گل کاری و درخت کاری کنند که خیلی زیبا بشه و فضایی دنیوی بشه. مثلا وقتی ما می بینیم عزیز از دست دادیم تا دو سه روز به خودمون می گیم خب من این همه دارم برای دنیا می دوم خب آخرش که چی؟! خب این دوامش فقط تا دو سه روزه و از بین میره و ما دوباره درگیر دنیا میشیم پس باید جایی باشه که ه روقت می بینیم به فکر عاقبت خودمون بیفتیم و تلنگری باشه برای ما، پس هدف از قبرستان اینه که ما یادی کنیم از اون دنیا و فراموشش نکنیم غمگین هم نباشیم بلکه ابهتی داشته باشه برای تلنگر زدن به مردم.
زیارت قبور باید انسان را به یاد آخرت و انعدام عالم طبیعت بیندازد، تا انسان در این دنیا عنان گسیخته نگردد. باغ و سبزه و آب و فوّاره، از حُظوظ و تمتّعات دنیوی است. این همه بیابان های وسیع را تبدیل به آنها کنید، کسی جلوگیر آن نیست؛ امّا بر گور پدران و مادران درخت نشاندن، غفلت از واقعیّت و حقیقت است. چه اشکال دارد که قبرستان هم در داخل شهر باشد؟ در هر محلّهای یک قبرستان اختصاصی آنجا باشد، تا مردم یاد مرگ را از خاطر نبرند و پیوسته در ذهنشان مجسّم باشد. آن مرگی که واقعیّت دارد و بخواهیم یا نخواهیم به سراغ ما میآید.
منبع:
حسینی طهرانی، سید محمد حسین (۱۴۲۳ هـ ق)، روح مجرد، انتشارات علامه طباطبائی، ص ۲۹۹
عرفای بزرگ می گفتن چرا محرم که میشه مردم برای امام حسین ناراحت می شن یا حتی بعد از اینکه برای امام حسین عزاداری و گریه می کنن اگر واقعی باشه بعدش باید حال شما خوب بشه و فرقی بین گریه برای درد و مشکلات خودمون و گریه برای امام حسین باشه، اگر حال خوبی نداشتیم گریه الکی بوده. مرگ هم همینطوره واسه این یادآوریش خوبه چون باید پیشروی در دنیا داشته باشیم با ذکر مرگ.
در تمام دهۀ عزاداری، حال حضرت حدّاد بسیار منقلب بود. چهره سرخ میشد و چشمان درخشان و نورانی؛ ولی حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمیشد؛ سراسر ابتهاج و مسرّت بود. می فرمود: چقدر مردم غافلند که برای این شهید جان باخته غصّه میخورند و ماتم و اندوه بپا می دارند! صحنۀ عاشورا عالیترین مناظر عشق بازی است؛ و زیباترین مواطن جمال و جلال إلهی، و نیکوترین مظاهر أسماء رحمت و غضب؛ و برای اهل بیت علیهمالسّلام جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به أعلی ذِروۀ حیات جاویدان، و منسلخ شدن از مظاهر، و تحقّق به اصل ظاهر، و فنای مطلق در ذات أحدیّت چیزی نبوده است.
تحقیقاً روز شادی و مسرّت اهل بیت است. زیرا روز کامیابی و ظفر و قبولی ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست. روز عبور از جزئیّت و دخول در عالم کلّیّت است. روز پیروزی و نجاح است. روز وصول به مطلوب غائی و هدف اصلی است. روزی است که گوشهای از آنرا اگر به سالکان و عاشقان و شوریدگان راه خدا نشان دهند، در تمام عمر از فرط شادی مدهوش میگردند و یکسره تا قیامت بر پا شود به سجدۀ شکر به رو در میافتند.
حضرت آقای حدّاد می فرمود: مردم خبر ندارند، و چنان محبّت دنیا چشم و گوششان را بسته که بر آن روز تأسّف می خورند و همچون زن فرزند مرده مینالند. مردم نمی دانند که همۀ آنها فوز و نجاح و معاملۀ پر بها و ابتیاع اشیاءِ نفیسه و جواهر قیمتی در برابر خَزَف بوده است. آن کشتن مرگ نبود؛ عین حیات بود. انقطاع و بریدگی عمر نبود؛ حیات سرمدی بود.
می فرمودند: شاعری وارد بر مردم حَلَب گفت:
گفت: آری، لیک کو دور یزید کِیْ بُد است آن غم، چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید گوش کرّان این حکایت را شنید
در دهۀ عاشورا حضرت آقای حدّاد بسیار گریه میکردند، ولی همهاش گریۀ شوق بود. و بعضی اوقات از شدّت وَجد و سرور، چنان اشکهایشان متوالی و متواتر میآمد که گوئی ناودانی است که آب رحمت باران عشق را بر روی محاسن شریفشان می ریزد.
منبع:
حسینی طهرانی، سید محمد حسین (۱۴۲۳ هـ ق)، روح مجرد، انتشارات علامه طباطبائی، ص ۷۹-۸۰
البته قضیه ما با اون بزرگان فرق می کنه:
باید دانست که: آنچه را که مرحوم حدّاد فرمودهاند، حالات شخصی خود ایشان در آن أوان بوده است که از عوالم کثرات عبور نموده و به فنای مطلق فی الله رسیده بودند، و به عبارت دگر: سفر إلی الله به پایان رسیده، اشتغال به سفر دوّم که فی الله است داشتهاند … جنبۀ وجه الخَلقی آنها تبدیل به جنبۀ وجه الحقّی و وجهالرَّبّی گردیده است؛ و از درجات نفس عبور کرده، در حرم عزّ توحید و حریم وصال حقّ متمکّن گردیدهاند.
امّا سائر افراد مردم که در عالم کثرات گرفتارند و از نفس برون نیامدهاند، حتماً باید گریه و عزاداری و سینهزنی و نوحهخوانی کنند تا بدین طریق بتوانند راه را طیّ کنند و بدان مقصد عالی نائل آیند. این مجاز قنطرهای است برای آن حقیقت. همچنانکه در روایات کثیرۀ مستفیضه ما را امر به عزاداری نمودهاند تا بدینوسیله جان خود را پاک کنیم و با آن سروران در طیّ این سبیل هم آهنگ گردیم.
و تازه وقتیکه أسفار أربعه طیّ شد، از لوازم بقاء بالله بعد از مقام فناء فیالله، متشکّل شدن به عوالم کثرت، و حقّ هر عالم را کما هو حقّه رعایت نمودن است که با خداوند در عالم خلق بودن و متّصف به صفات خلقی در عین وحدت ربوبی گردیدن میباشد که هم عشق است و هم عزا، هم توحید است و هم کثرت؛ چنانکه عین خود این حالات در حضرت آقای حدّاد در اواخر عمر مشاهده میشد که پس از مقام فناءِ صرف و تمکّن در تجرّد، دارای مقام بقاء بودهاند. توأم با همان عشق شدید، در مجالس سوگواری، گریه و عزاداری ناشی از سوز دل و حرقت قلب از ایشان مشهود بود. خود حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام هم به حضرت سکینه دختر عزیزشان فرمودند:
لا تُحْرِقی قَلْبی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً مادامَ مِنّی الرّوحُ فی جُثْمانی
«قلب مرا با سرشکت آتش مزن، این سرشکی که از روی حسرت میریزد؛ تا وقتیکه جان در بدن دارم!»
و به عبارت مختصر و کوتاه: داستان کربلا داستان بسیار غامض و پیچیدهای است. عیناً مانند سکّۀ دو رو میباشد: یک روی آن عشق و شور و نیل و فوز حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام میباشد به آن عوالم، و روی دیگر آن غصّه و اندوه و عذاب و شکنجه و گریه میباشد. امّا کسی میتواند آن روی سکّه را تماشا کند که این رو را دیده و تماشا کرده و از آن عبور نموده باشد؛ بِمِثْل هذا فلْیَعملِ العامِلون.
منبع:
حسینی طهرانی، سید محمد حسین (۱۴۲۳ هـ ق)، روح مجرد، انتشارات علامه طباطبائی، ص ۷۹-۸۰
اگر به بقیع رفته باشیم میدونیم اونجا برای مردگان اصلا قبر و قبرهای باشکوه نمی سازن چون اینجوری هیچ وقت مرگ یاد آدم نمیاد که حواسمان باشد فردا که دروغ بگم جای من اونجاست، اخرش باید برم اونجا.
استاد گفتن این همه مردم می رن کربلا پس چرا جامعه این طوریه؟ چرا انقدر دروغ و ریا؟! چرا انقدر تو اقتصاد مشکل داریم؟ اینکه مردم میرن کربلا باید یه تغییری تو جامعه ایجاد بشه پس. البته استاد گفتن نظرشون عوض شده و گفتن الان مردم میرن کربلا وضع جامعه اینه اگه نمی رفتن دیگه معلوم نیست چطور می شد!
اون وقت بعضی هاشون بعدشم که از کربلا میان نذری می دن بعد فرداش میره مال مردمو می خورن، آخه با نذری دادن که مال مردم خوردن حلال نمی شه. زمانی که امام حسین می خواستن یاران شون رو ببرن برای جنگ چون می دونستن همه شهید میشن گفتن هرکس حق الناس برگردنشه نباید بیاد، یعنی حق الناس با شهادت در رکاب امام حسین برطرف نمیشه، حتی همین شکستن دل مردم حق الناسه نه فقط اینکه پولشون رو بخوریم:
آیا میدانستید گناهِ مالِ مردم خوری، با نذری دادن پاک نمیشه؟ 🔔
امام حسین (ع) در روز عاشورا عده ای را از حضور در سپاهشان بازداشتند: “میان همه یارانم اعلام کن هر کس دَیْنى بر عهده دارد با من کشته نشود؛ زیرا که من از رسول خدا (صلى الله علیه و آله) شنیدم فرمود: «هر کس از دنیا برود و دَیْنى بر ذمّه داشته باشد، از حسنات وى در فرداى قیامت برداشته مى شود»”.
“میان مردم اعلام کن هر کس بدهکار است در رکاب من پیکار نکند، زیرا هر کس از دنیا برود در حالى که دینى بر عهده اش باشد که چاره اى براى آن نکرده باشد گرفتار دوزخ مى شود”.
📚 منبع:
احقاق الحق، ج ۱۹، ص ۴۲۹.
تا وقتی تغییر نداشته باشه گریه برای امام حسین در رفتار ما، خیلی بهتره که مسلمونی باشیم که دنبال این چیزا نیست. یا مثلا کسی که برای سفر های زیارتی میره باید جانشینی برای خودش در محل کارش بزاره تا کار مردم راه بیفته.
یه کلیپی تو تهران گرفته شده هدفون به مردم میدن تا چیزیو گوش کنن وقتی گوش کردن میپرسن چطور بود؟ می گن خیلی آرامش بخش بود. بعد از یکم که می گذره و صوت از بیرون هدفون پخش می شه که قرآن بوده. مردم می گن یاد ترحیم میفتن چون ما قرآن را فقط برای ترحیم پخش می کنیم یعنی اینجوری برای ما جا افتاده که اسلام دین غم و مرگ و غمگینی و … است.
اتفاقاً دقیقاً برعکسه اگر عرفارو ببینیم اونا در همه حال شاد بودن، یعنی میگن هرچی از یار رسد نیکوست. هرچه به ما داده بشه رضایت باید داشته باشیم. این میشه درجه رضای خدا.
یعنی اگر دیدیم دین ما، نماز ما، روزه ی ما یا هرچی که از امامان و پیامبران داریم باعث غم و ناراحتی ما میشه همش الکیه ولی اگه دیدیدم داریم لذت میبریم و موتور محرکه ی ماست اونوقت دین ما واقعیه. بزرگان میگن اون پرستار مسیحی که با محبت با مریض ها رفتار می کنه، شیعه ی امیرالمومنین است، اما اون پرستار شیعه که با بیمارش بداخلاقی میکنه از یهودی ام بدتره، اصل زندگی بر انسانیته.
چرا ما برای امام حسین گریه می کنیم؟ چون مظلومه و مظلومانه به شهادت رسیده؟ یا خانوادشو به اسارت بردن؟
این افکار همه غلطه چون درجاهای دیگه بدتر هم انسان ها دارن کشته می شن. ما برای این باید برای امام حسین گریه کنیم (البته گریه ی شوق) که این شخص نماینده ی خدا روی زمین بوده و این بلا ها رو به سرش آوردن (اینجوری دید ما نسبت به دین عوض میشه)
یعنی وقتی می ریم به مجلس امام حسین و می بینیم مصیبت های ایشان چقدر سخته می فهمیم مصیبت ما نسبت به اونا چقدر کمه باید خوشحال بشیم.
وقتی میریم زیارت امام حسین سعی کنیم یه صفت اخلاقی (مثلاً غیبت نکردن) رو در خودمون تغییر بدیم. اگر توانستیم این کارو کنیم که خوبه اگر نتوانستیم یعنی زیارت هم الکی بوده وقتی حتی یه صفت اخلاقی اشتباه ما حتی درست نشده …!
در ادامه ی کلاس مهدیه اومد و درمورد حقوق و دستمزد کارکنان برای ما توضیح داد و بعد تفاوت حقوق و دستمزد را برای ما گفت و اینکه مدیریت حقوق و دستمزد باید چگونه باشه.
موضوع بعد هم که دوباره ارائه اش با مهدیه بود و موضوعش هم درمورد ایجاد انگیزه در کارمندان بود که به ۱۵ مورد اشاره کرد.
استاد به مهدیه هم پیشنهاد داد که از کتاب مدیریت حقوق و دستمزد مطالب مربوط به موضوعش را مطالعه کند و پاورپوینت درست کند که قرار شد مهدیه مطالب را جمع آوری و خلاصه کند و به شیما بده تا پاورپوینت درست کنه.
استاد یک کتاب دیگه معرفی کردن به اسم “چگونه کارکنانی با انگیزه و عاشق کار و سازمان داشته باشیم” که خلاصه بشه و درصورت علاقه به پاورپوینت ارائه بشه که فاطمه قبول کرد.
استاد گفتن قبل از شروع درس دو سوال درمورد مباحث قبلی می پرسن که هرکس جواب داد یک نمره داره، پرسیدن که اگر از ما بپرسن تنها دلیل موفقیت در کسب و کار چیست، چی می تونم بگم؟! جوابش می شد ارتباطات که یکی از بچه ها جواب داد.
۲. در ارتباطات چی هست که خیلی مهمه؟! بچه ها جواب داد پیگیری.
در ارتباطات قبل از اینکه برسیم به پیگیری، برای داشتن ارتباطات موثر هوش هیجانیه که خیلی مهمه (که درس امروز ماست).
استاد یه تعریف خودمونی از هوش هیجانی گفتن: یعنی احساسات خودمان را بشناسیم و بتوانیم مدیریتش کنیم و احساسات دیگران را بشناسیم و بتوانیم مدیریتش کنیم. (هوش هیجانی یا EQ یا EI)
.:. موضوعی برای تحقیق، تفکر و ارائه .:.
فرق بین هیجان (Emotion)، احساس (Feeling) و عاطفه (Affect)
وقتی یه خبر خوش به ما می رسه جوگیر می شیم می خواهیم دنیا رو تکون بدیم اما وقتی خبر بد به ما میرسه دیگه انگار از همه چی زده می شیم. ولی شخصیت سالم این طور نیست. این طوره که فرد خوشحال می شه ولی جوگیر نمیشه یا خبر بد بشنوه ناراحت میشه ولی همه ی دنیا واسش فروکش نمی کنه و همیشه یاد اون آیه از قرآن می افته: چه بسا چیز هایی که شما می پندارید خیر است ولی برای شما شر است و چه بسا چیزهایی که می پندارید شر است ولی برای شما خیر است، یعنی خیر و شر را ما اشتباه فکر می کنیم.
مثلا استادی که فقط نمره میده و ما خوشحال می شیم درصورتی که اگر قبول نمی شدیم و با استاد دیگه ای این درس رو می گرفتیم برای ما بهتر بود حتی در ۱۰ سال آینده، ولی ما فقط پاس شدن الان واسمون مهمه نه آینده!!
یا با این که خیلی پیگیری کرده باشیم ولی تو کارمون به در بسته بخوریم، اون موقع نباید ناراحت بشیم و باید بگیم حتماً صلاح بوده. در این نوع زندگی از هیچ اتفاقی ناراحت نمی شویم بعدا تازه خوشحال هم ممکنه بشیم!
پس آدم اگه احساسات خودش را بشناسه و بتونه مدیریت کنه، هوش هیجانی اش بالاست. ما همیشه حالمون خوب نیست که، اگر از ما تقدیر و تشکر بشه که هنر نکردیم ولی اگه از ما انتقاد بشه و ما همچنان حالمون خوب باشه، مهمه.
قسمتی دیگر از هوش هیجانی اینه که احساسات دیگران رو درک کنی و بتوانی با توجه به اون مدیریت کنی. یعنی اگر می بینیم کسی عصبانیه بجای این که ماهم عصبانی بشویم و قُد بازی دربیاریم، باید بتونیم با تکنیکایی اون شخص رو آروم کنیم.
یکی از راه هایی که در ایران جواب می ده که البته از نظر شأن انسانی خیلی راه بدیه ولی راهیه که قطعی جواب میده: در هر سازمان دولتی یا خصوصی اگر کار ما راه نیفتاد، داد و بیداد کنیم! سریع کارمون راه میفته!
مثلاً تو خود دانشگاه دانشجویی که شلوغ می کنه به چیزی که می خواد می رسه حتی اگه حقش نباشه ولی دانشجویی که حقشه به حقش نمیرسه چون مظلوم و ساکته! فقط بخاطر این که می خوان شر بخوابه حق رو به دانشجوی اولی می دن!
یه تکنیک دیگه که هم انسانیه هم ایرانی: اگر رفتیم پشت باجه ی بانکی و کارمون راه نیفتاد، بدون شلوغ کاری بریم پیش رئیس واسش توضیح می دیم اون برای ما امضا (پاراف) می کنه وقتی بعد به باجه مراجعه می کنیم کارمون راه میفته.
در ویدئوی زیر هم نکاتی در این زمینه گفته شده که به نظر می رسه در بلند مدت مفیده:
متن ویدیو هم در اینجا موجوده.
این ها توضیحی برای هوش هیجانی بود.
یکی از زیر مجموعه های هوش هیجانی هوش سیاسیه.
.:. موضوعاتی برای تحقیق، تفکر و ارائه .:.
- زیر مجموعه های هوش هیجانی
- انواع هوش
- تفاوت هوش هیجانی با هوش اجتماعی
آدم هایی که عواطفشان را درست بیان می کنند و خود انگیخته هستند این ها هوش هیجانی بالایی دارند.
سه نوع مهارت داریم:
- مهارت های فنی: ۱.بازاریابی ۲.مالی و حسابداری: در بوم مدل کسب و کار درس کارآفرینی گفته شده که هزینه و کسب درآمده ۳.مهارت تکنولوژی
- مهارت های ارتباطی
- مهارت های مالی
بازاریابی: در بازاریابی چیزی هست به اسم آمیخته بازاریابی (Marketing Mix) که تشکیل شده از چهار تا کلمه که با P شروع می شه:
Product (محصول)
- اگر گوشی بخریم گوشی می شه کالا
- اگر از کسی مشاوره بگیریم مشاوره گرفتن می شه خدمات
- بعضی بیزینس ها ترکیبی هستند یعنی هم کالا داده میشه هم خدمات مثل رستوران ها که هم باید غذاشون خوب باشه هم برخوردشون.
.:. موضوعاتی برای تحقیق، تفکر و ارائه .:.
- روش های قیمت گذاری
- روش های قیمت گذاری خدمات (مثل اسنپ و کپسی)
قیمت گذاری خدمات و به طور کلی بازاریابی خدمات دنیای خودش رو داره.
.:. موضوعی برای تحقیق، تفکر و ارائه .:.
خلاصه کتاب “مباحث و موضوعات بازاریابی خدمات با نگرش بازار ایران” نوشته پرویز درگی انتشارات بازاریابی
Place (مکان)
یعنی کالا رو کجا عرضه کنیم (مثلاً می تونیم مثل دیجی کالا یه سایت بزنیم و عرضه کنیم)
Promotion (سیاست های تبلیغ و ترفیع)
مثلا می گن: یکی بخر دوتا ببر، اشانتیون، تخفیف به مناسبت دهه فجر، عید تا عید و …
.:. موضوعی برای تحقیق، تفکر و ارائه .:.
به فروشگاه های بزرگی مثل: سرای ایرانی، شاپرک، افق، جانبو، جانبازان سر بزنید. هر کسی دوست داره می تونه یکی رو انتخاب کنه و ۴P برخی از محصولات رو در اون بررسی کنه. دو نفری هم میشه یه مکان رو انتخاب کرد.
آب معدنی هایی تولید می شن که قیمت شون ۳۰ تومنه، چرا؟ چون از فرانسه وارد می شه (یعنی آب معدنی های اونا با ما فرق می کنه!!)
نکته ی این موضوع اینه که مکانیزم بازار براساس عرضه و تقاضاست. اگر تقاضایی وجود نداشته باشه، چیزی عرضه نمیشه یعنی یه سری آدم هست که حاضرن بابت یه آب معدنی ۳۰ تومن پول بدن!
در آخر کلاس حضور و غیاب شد و کلاس امروز ما به پایان رسید.
گزارشات جلسات دیگر درس مهارت ها و قوانین کسب و کار