مشخصات گزارش
نام درس: مسئله یابی و حل مسئله
شماره جلسه: ۵
تاریخ جلسه: ۹۷/۰۱/۲۰
درجه کیفی: +B
تهیه کننده: فاطمه رضایی
قبل از مطالعه گزارش
- این گزارش صرفاً خلاصهای است از آنچه که در کلاس اتفاق افتاده است و برای دانشجویانی آماده گردیده که به هر دلیل نتوانستهاند در این جلسه حضور به عمل رسانند. لذا به هیچ عنوان نباید به عنوان جزوهی این جلسه تلقی گردد.
- این گزارش با توجه به ادراک دانشجو از مباحث مطرح شده تهیه شده، لذا ممکن است ایراداتی در آن نیز یافت شود، حال چه از طرف دانشجو و چه از طرف مدرس. بنابراین پیشنهاد میشود با رویکرد انتقادی به آن نگریسته شود.
- مطالبی که استاد ارائه کرده با توجه به نظر وی، علم او و تجربهاش (و احیاناً شهودش) در آن زمان مشخص بوده است و لزوماً برای آینده صدق نمیکند.
روال کلی کلاس
- حضور و غیاب راس ساعت ۱۴:۰۰
- پرسیدن سوالات از استاد به مدت ۱۵ دقیقه
- پرسش استاد از صوت یادگیری
- پرسش استاد از تفکر نقادانه
- تدریس
استاد فرمودند که در ترمهای قبل در دانشگاههای دیگر بازیهایی با دانشجویان (نمونه ۱، نمونه ۲) در رابطه با درس انجام دادند که نتیجه مثبتی داشته (برای نمونه) و مدیر گروه (آقای دکتر موسوی) هم از این کار استقبال کردند اگر توانستیم و جو فراهم بود در رابطه با مهارت حل مسئله بحث طراحی این کار را در کلاس انجام میدهیم.
بخش سوالات دانشجویان از استاد
سوال ۱: در جلسه قبل قرار شد که این جلسه تفاوت مسئله یابی و فرآیند مسئله یابی را توضیح دهید.
مثل تفاوت ازدواج میماند و فرایند ازدواج. مسئله یابی به طور عام یک مفهوم است مثل مفهوم خرید و فروش ولی برای اینکه این مفهوم را در عمل پیادهسازی کنیم، یک فرایندی باید طی شود. پس مسئله یابی یک چیز کلی است مثل این که از ما بخواهند ازدواج را تعریف کنیم ولی فرایند مسئله یابی یعنی من چه مراحلی باید طی کنم تا مسئله را پیدا کنم (فرایند حل مسئله) که یکی از سرفصلهای ما فرایند خلاق حل مسئله است که برای درک این مفهوم ابتدا باید فرآیند معمولی حل مسئله را بفهمیم.
سوال ۲: در انواع مسئله که بقا و توسعه بود، توسعه به سه گروه تقسیم شده که در جلسه قبل مثال دومی را زدیم و قرار شد اولی و سومی را این جلسه مثال بزنیم.
اولی: جایی که نمیتوانیم به هدف خود برسیم. مثال: مونوریل قم
سومی: جایی که نیل به یک هدف جدید، مستلزم حل مسئله باشد. مثال: ما یک کارخانه تولید ماشین داریم و پراید تولید میکنیم تغییر پراید جزو این مورد نمیشود ولی وقتی ما یک ماشین دیگر تولید میکنیم و یک خط جدید تولید میزنیم یعنی گسترش آن خیلی بیشتر است و جزو این مورد است. یکی از بچهها پرسید که اگر به همان پراید یک آپشن اضافه کنیم چه؟ و استاد در جواب گفتند که توسعه شدت و ضعف دارد اگر این تغییر تکان دهنده باشد بله ولی اگر فقط یک چراغ عوض کند خیر.
سوال ۳: مورد اول توسعه با بقا چه تفاوتی دارد هر دو که یک چیز را می گویند؟
در بقا همان طور که از اسمش پیداست یک مانع ممکن است شرکت را به باد دهد ولی توسعه اینطور نیست در واقع زنده ماندن شرکت به توسعه وابسته نیست مثلا شرکتی که مواد اولیهاش به ارز وابسته بود وقتی ارز دو برابر شد، دچار مشکل شد این بقا است چرا که از بیرون می آید و غیر منتظره است.
یکی از بچهها سؤال کرد که می شود اسم بقا را بحران گذاشت؟
استاد فرمودند بحران و چالش و مسئله و سؤال همه با هم فرق دارند در مثالی که گفته شد ما میدانیم که رابطهمان با آمریکا خوب نیست و میتوانیم یک جورایی بالا رفتن دلار را پیش بینی کنیم ولی سیل را سازمان هوا شناسی هم نمیتوانست پیش بینی کند که آنقدر شدید است.
صفحه ۲۹ کتاب ۴ روش تفکر را گفته: امری- تحلیلی- مفهومی- رفتاری و این دسته بندی بر اساس دو ویژگی است: برخی از افراد منطقی و عقلایی فکر میکنند و بعضی شهودی و خلاق و یک قسمت دیگر کتاب گفته بعضیها مایلاند ابهام کمتری باشد یا ابهام نباشد و بعضیها اگر ابهام هم باشد کمتر مشکل دارند. سؤال: الآن عقلی می شود ترکیب تحمل ابهام و روش عقلایی؟
وقتی میخواهیم چیزی را دسته بندی کنیم باید بر اساس ۱ یا ۲ یا ۳ شاخص باشد مثلاً میخواهیم بچههای کلاس را دستهبندی کنیم بر اساس ۲ شاخص قد و سن بچهها را تقسیم بندی میکنیم به ۴ دسته: کسانی که سن شان کم است قدشان هم کم است. کسانی که قدشان بلند است و سن شان کم است. کسانی که سن شان زیاد است و قدشان کم است و کسانی که هم سن و هم قدشان زیاد است. ولی دستهبندی کتاب مشکل دارد.
بعد از پایان سؤالات دانشجویان استاد شروع کردند به پرسش از مباحث جلسات قبل.
بخش سوالات استاد از دانشجویان
سوال ۱: محیط یک آرایشگاه زنانه چیست؟
سوال ۲: ما در بحث مهارت حل مسئله گفتیم که ۴ سطح داریم (پایه، میانی، پیشرفته و خبره) دو سطح هم قبل از سطح پایه گفتیم (صفر و منفی یک) اون دوتا چه بودن؟
پرسش از کتاب: یک سیستم MIS در ایران بگویید
.:. پرسش از صوت تصمیم گیری .:.
روش پرسش: به این صورت بود که اول باید نکته را میگفتیم و بعد مثالی از صوت یا از خودمان میزدیم.
نکته اول: مدل دوگانه تصمیم گیری،
۱. تصمیمات ناخودآگاه: مثل انتخاب بستنی که توضیحی برایش نداریم.
۲. تصمیمی که با فکر و برنامه میگیریم: مثل خرید خودرو.
نکته دوم: بعضی اوقات تصمیم را در گروه ۱ میگیریم اما در گروه ۲ توضیح میدهیم: مثلاً از یک منشی خوشمان میآید و انتخابش میکنیم اما وقتی کسی از ما بپرسد که چرا او را انتخاب کردی دلیل میآوریم و توجیه میکنیم.
نکته سوم: تصمیم خوب الزاماً تصمیمی نیست که به نتیجه خوب رسیده باشد و برعکس: مثلا فردی مقدار زیادی دلار میخرد و میگوید اگر دلار بالا برود من سود میکنم و بر حسب اتفاق دلار بالا میرود و سود میکند در واقع او تصمیم اشتباهی گرفته ولی به نتیجه رسیده و استاد مثال برعکسش را از فرد دیگر گروه پرسید که او نتوانست جوابی دهد.
نکته چهارم: این تیم دوباره سیستم ۱و ۲ را توضیح دادند و استاد گفتند که با هم تیمیتان ۳۰ ثانیه فرصت دارید که فکر کنید و دو مثال در زندگی خودتان راجع به سیستم ۱و ۲ بزنید. سیستم ۱: قرمه سبزی درست میکنم و وقتی کسی بپرسد چرا میگویم چون دوست داشتم یا وقتی فیلم مورد علاقمو میبینم و هیچ توضیحی برایش ندارم. سیستم ۲: رشته ای را که انتخاب میکنم با دلیل برای طرف مقابل توضیح میدهم یا وقتی مسافرت میروم شرایط آب و هوایی را میسنجم.
نکته پنجم: ما با هر تصمیمی بخشی از آینده و هویت خود را میسازیم: مثل انتخاب رشته.
سپس استاد تأکید کردند که افراد گروه باید باهم هماهنگ باشند این طور نباشد که یک نفر پاسخ دهد و بقیه فعالیت نداشته باشند.
.:. پرسش از تفکر نقادانه .:.
جلسه گذشته یکی از بچهها در رابطه با تواضع عقلی صحبت کرد و گفتیم ندانستن دو مدل است. آن دو مدل چیست؟
پاسخ گروهها: فرد یا نمیداند که نمیداند (جهل مرکب) یا میداند که نمیداند ولی خود را به دانستن میزند (کمبود عزت نفس)
شروع درس
طبق فرموده استاد حجم اصلی درس از این به بعد است و چون سرفصل ما تأکید بر اکتسابی بودن خلاقیت دارد، این جلسه یک تست خلاقیت از ما گرفتند که ببینند جو کلاس به چه صورت است.
از منظر گیلفورد، دو دیدگاه در مورد تفکر وجود دارد: همگرا و واگرا.
استاد با یک مثال شروع کردند:
فرض کنید موقع تعطیلات است شما به دوستتان میگویید.
_الآن برای مسافرت وقت خوبی است کجا برویم؟ او میگوید
+ کیش خیلی عالی است.
_ من خیلی اهل تفریح نیستم میخواهم توی هتل استراحت کنم.
+ به نظر من بهترین هتلها را کیش دارد.
_ اونجا الآن یک مقدار گرم است.
+ اتفاقا توی هتلهای اصلیش کولر گازی گذاشتن.
_ اگر نخواهیم کیش برویم چه؟
+ بنظرم کیش تنها گزینه خوب است اگر نمیخواهی مسافرت بروی چرا بهانه میآوری!
شاید خنده دار باشد ولی متأسفانه در جامعه ما و حتی آمریکا چنین مشکلی وجود دارد که یک چیزی را پیش فرض میگیریم و روی همان مسأله یا چالش قفل میشویم یعنی دیگر نمیتوانیم روی راهحل های دیگر فکر کنیم و طرف مقابل هرچه بگویید ما توجیهاتی برای تأیید پیش فرض خودمان میآوریم. به این طرز تفکر، میگویند:
.:. تفکر همگرا (Convergent Thinking) .:.
در واقع تفکر همگرا، همان عرف است مثل وقتی که ما در عید نوروز کسی را میبینیم و عید را به او تبریک میگوییم.
تفکر واگرا (Divergent Thinking)
این تفکر در حل عملی مسئله رواج خیلی کمی دارد و بسیاری از ما آموزش دیدیم که به سمت همگرایی برویم.
نکته دیگری که استاد فرمودند این بود که منبع معتبر در هر حوزهای متفاوت و یک پدیده نسبی است. نمیتوانیم بگوییم فلان سایت یا شبکه راجع به هرچه نظر دهد معتبر است و این خیلی خطرناکه.
مثلا پروفسور سمیعی که از بهترین جراح های مغز و اعصاب است بیاید در رابطه با گچ کاری چیزی بگوید و یا برعکس بگوییم فلان آدم چون بو میدهد پس نمیتواند مقرب خدا باشد.
تمرین برای تفکر واگرا:
استاد یک درب کوچک پلاستیکی را به ما نشان داد و ۵ دقیقه فرصت داد که هر کاری که با آن میشه کرد را در کاغذ بنویسیم و گفتند که هر ایدهای که عجیب باشد و بچهها به آن بخندند یعنی خلاقیت.
برخی از ایدهها:
- پرتاب کردن آن
- بگذاریم زیر مهر بیاید بالا
- گذاشتن زیر پایههای مبل
– باهاش صدا در بیاریم اعصاب همه خورد شود.
تمرین بعدی که استاد انجام دادند که جنبه دیگر واگرایی را میسنجد این بود که ۲ دقیقه فرصت دادند چیزهای بزرگتر از اتوبوس را بنویسیم ( کاملاً واگرا)
جواب بچهها:
کویر | کهکشان | ذخایر آب زیر زمینی | خدا |ذهن انسان |محدوده دید انسان
بعد از آن استاد گفتند فرض کنید که چشاتونو باز کردید و توی یکی از خیابونای شهر ایران هستید چطوری میتونید بفهمید که کجاست؟
یکی از بچهها گفت از یکی میپرسیم که استاد گفتند این یک نمونه همگرایی کامل است.
ایدههای دیگری که گفته شد:
- می رویم رستوران غذاهای محلی آن را میپرسیم.
- از لهجشون میفهمیم.
- روی اسنپ میزنیم.
نکتهای دیگر: در مدیریت بحران، مدیر باید خیلی خلاق باشد تا بتواند اتفاقهای ناگهانی را مدیریت کند.
در ادامه استاد گفتند که در چند جای قرآن آماده است که وقتی از مشرکین پرسیده میشود که چرا خدا را نمیپرستید، میگویند:
ما از حرف پدران خود پیروی میکنیم!
که این بدترین و مبتذلترین نوع استدلال است.
برای نمونه:
دانشمندان و افراد نخبه کسانی هستند که تفکر واگرا نسبت به جامعه خود دارند و به شدت در جامعه زجر میکشند.
حدیثی از امام علی علیه السلام در این زمینه هست که میفرمایند: زکات دانا تحمل نادان است.
و در آخر کلاس رأس ساعت ۱۵:۳۰ به پایان رسید و قرار شد از جلسات بعد کلاسهای فوقالعاده برگزار شود که در آن به کتاب ذهن زیبا و کتاب تفکر، کندو سریع پرداخته میشود.
جلسه مفید و جالبی بود که در آن با کمک استاد میزان خلاقیت خودمان را سنجیدیم.
طبق معمول استاد تا یک ربع در کلاس ماندند تا اگر کسی سؤالی داشت پاسخگو باشند.