نام درس: مهارت های مسئله یابی و تصمیم گیری
شماره جلسه: ۴
تاریخ جلسه: ۹۷/۱۲/۱۴
درجه کیفی: + B
تهیه کننده: زهرا قادری
توجه
- این گزارش صرفاً خلاصهای است از آنچه که در کلاس اتفاق افتاده است و برای دانشجویانی آماده گردیده که به هر دلیل نتوانستهاند در این جلسه حضور به عمل رسانند. لذا به هیچ عنوان نباید به عنوان جزوهی این جلسه تلقی گردد.
- این گزارش با توجه به ادراک دانشجو از مباحث مطرح شده تهیه شده، لذا ممکن است ایراداتی در آن نیز یافت شود، حال چه از طرف دانشجو و چه از طرف مدرس. بنابراین پیشنهاد میشود با رویکرد انتقادی به آن نگریسته شود.
- مطالبی که استاد ارائه کرده با توجه به نظر وی، علم او و تجربهاش (و احیاناً شهودش) در آن زمان مشخص بوده است و لزوماً برای آینده صدق نمیکند.
.:. روال کلی کلاس .:.
- حضور و غیاب راس ساعت ۱۸:۳۰
- پاسخ گویی استاد به سوالات درسی دانشجویان
- پرسش درسی از دانشجویان توسط استاد و الصاق مثبت و منفی
.:. اهم موارد مطرح شده در این جلسه .:.
در آخرین بخشنامه ارسالی، تاریخ امتحان ۲۳ خرداد ساعت ۱۴ تا ۱۶ مشخص شده بود و وقتی برای دیدن منبع به سایتی که بخشنامه ارجاع داده بود، رجوع کردیم دیدیم خبری از یک پی دی اف الکترونیکی نبود و کتابهای متعددی برای امتحان سراسری معرفی شده بود که از جملهی آنها، همان کتابی بود که استاد از قبل معرفی کردند: کتاب مهارت مسئله یابی و تصمیمگیری آقای متدین انتشارات آها.
استاد گفتند سعی میکنند در امتحان پایان ترم حضور پیدا کنند و بنابر این از نگرانی دانشجویان کاسته شد.
استاد بابت نرسیدن برای نمرهدهی به تکالیف رکیتا پوزش خواستند.
پروژهای در مورد تعریف یک مسئله و بیان عوامل تأثیرگذار در حل مسئله مطرح شد و قرار شد به صورت گروه های دو نفره انجام شود.
کتاب ذهن زیبا جهت مطالعه در تعطیلات نوروز معرفی شد و یک هفته فرصت برای تعیین روش مطالعه آن تعیین گردید.
بخشهای زیر از کتاب جهت مطالعه و رفع اشکال آن در جلسه آینده مشخص شد:
- مبحث کاربردی تصمیم بگیریم / زمان تصمیم گیری
- سبکهای فردی حل مسئله
- سطوح تصمیم گیری
استاد اعلام کردند که هفتهی آینده تمرین صوتهای یادگیری پرسیده میشود و همچنین تفکر نقادانه در سه جلسه پرسیده میشود و نمرههای مثبت و منفی بالایی دارد.
تمرینهای آخر ترم شامل دو قسمت هستند، قسمت اول پاسخشان در متن کتاب موجود هست و بعضی از تمرین هایی که در قسمت پروژههای پیشنهادی هستند ممکن است به عنوان پروژه در رکیتا اعلام شوند.
بخش سوالات دانشجویان از استاد
زمان پاسخگویی استاد فرارسید و ایشان با صبر و حوصله و مثالهای متعدد به تمامی پرسشها پاسخ میدادند. مانند انواع مسئله، تفاوت بحران و مسئله، مسئله یابی و فرایند مسئله، تفاوت سوال و مسئله، مسئله یابی رسمی و غیر رسمی.
.:. سوال دانشجویان .:.
صفحه ۲۲، خط سوم گفته شده هنگامی مسئله یابی آغاز میشود که قبلاً اطلاعاتی گردآوری شده باشد و …
سوال: اگر اطلاعات کامله و به ما میفهمونه که چیزی هست پس چطور میشه که مسئله به وجود میاد؟ و اگر اطلاعات نامنظم و آشفته هست، پس این میشه اطلاعات قطعه قطعه. پس این چطور چیزی رو به ما میفهمونه؟
.:. پاسخ استاد .:.
برای قسمت اول: ذات وجود اطلاعات که تعدد داشته باشد مسئله زاست. اینطور فکر نکنید که اگر اطلاعات زیاد بشه مسئله ما حل میشه، اتفاقاً یه سری مشکلات هم به وجود میاد.
مثال: قصد خرید گوشی رو دارم و با مارکهای مختلف در بازار مواجه میشوم، اینطوری گیج میشم. در گذشته ما کمبود اطلاعات داشتیم درنتیجه آدمها راحتتر تصمیم میگرفتن.
در کتاب پاردوکس انتخاب، میگه وقتی انتخابهای شما در زندگی بیشتر بشه سختتر تصمیم میگیرید.
پاسخ قسمت دوم: مربوط میشه به یادگیری قطعه قطعه و کریستالی. شما خیلی اوقات در تصمیمگیری از یادگیری قطعه قطعه استفاده میکنید و لزومی نداره کریستالی باشه.
مثال در یادگیری قطعه قطعه: شما یه سری اطلاعات رو که به دست آوردی، کنار هم میچینی و خرید میکنی.
مثال در یادگیری کریستالی: شما به صورت تخصصی در دوخت کار میکنی به صورت ریز ریز کرستال ها رو کنار هم میذاری تا بزرگ بشه.
.:. سوال دانشجویان .:.
سوال بعدی در مورد انواع مسئله، مورد دوم مسائل توسعه بود و پاسخ استاد این بود:
.:. پاسخ استاد .:.
گاهی در سازمانی یه اتفاقی میافته که ما اصلاً انتظارش رو نداشتیم که به اون مسئله بقا میگیم که اگر جمعش نکنیم اتفاقات بدتری میفته.
مثال: فرض کنید یکی از کارمندان قابل اطمینان، اطلاعات محرمانهی شرکت رو لو میده.
نکته این جاست که مسئله بقا دست تو نیست، خارجیست.
مثال: ناگهان از بیرون دلار سه برابر میشه.
بحران معمولا از داخل سازمان ایجاد میشه اما ممکنه از خارج نشئت بگیره.
مثال: کارمندی که در سازمان همه جا داره زیرآب تو رو میزنه.
ولی در مسئله توسعه ما داریم یه مسیری رو طی میکنیم که در این مسیر به مانعی میخوریم که البته هدفمان هم مشخص هست.
مسائل توسعه به سه دسته تقسیم میشن:
- یا جایی هست که اصلا نمیتونیم به هدف خودمون برسیم.
- یا جایی هست که هدفی که الان داریم میتونه بهتر بشه.
- یه وقتی میخواهیم یه هدف جدیدی تولید کنیم که اون هدف جدید، نیازمند یه حل مسئله جدید هست.
.:. سوال دانشجویان .:.
سوال بعد را دانشجویی در مورد تفاوت مسئله یابی و فرایند مسئله یابی پرسید:
.:. پاسخ استاد .:.
در کارآفرینی نیز چنین بحثی را داریم، یه زمانی میگیم کارآفرینی چیست، یه زمانی میگیم فرآیند کارآفرینی چگونه است.
وقتی مسئله یابی رو تعریف می کنیم کلیتی از اون رو میگیم (چیستی) ولی اگر بگیم فرایند مسئله، بیشتر چگونگی در آن مطرح هست. پس در مسئله یابی بیشتر چیستی مطرح هست و در فرآیند مسئله یابی چگونگی مطرح است.
.:. سوال دانشجویان .:.
سوال بعدی درمورد مسئله یابی مستقیم و غیر مستقیم بود.
.:. پاسخ استاد .:.
در سازمانها وقتی مسئلهای به وجود میاد یه سری روش برای حلش هست، اگر شما طبق اون مراحل پیش بری میشه مسئله یابی رسمی. حالا چه مستقیم و چه غیر مستقیم.
اما ممکنه یه نفر یک دنده باشد و بگه تجربه من فلان طور میگه، این میشه مسئله یابی غیر مستقیم.
ارتباطات غیر رسمی، یعنی یه نفر مافوق شماست و شما میگی طرف هیچی بلد نیست و الکی گذاشتنش اینجا و یه نفر دیگه زیردست شماست و شما باهاش رفیق میشی و ارتباط میگیری.
ارتباطات غیر رسمی مثل اینه شما میخوای از یه سازمان اطلاعات بگیری، بری به آبدارچی رشوه بدی و اطلاعاتت رو بگیری. اما اگر بری و با مدیر صحبت کنی میشه از نوع ارتباطات رسمی.
.:. شروع درس .:.
مراجع حل مسئله (بیشتر سازمانی هستند)
چه کسانی باید مسئله را حل کنند؟
شرایط افراد منتخب برای حل مسئله چیست؟ ( حالت شعارگونه هستند)
.:. منابع حل مسئله .:.
در کتاب ۵ منبع حل مسئله نام برده شده:
- تجارب شخصی: در این مورد در جلسات گذشته مفصل صحبت شده که چقدر میتونه خطرناک و یا چقدر میتونه مفید باشه.
- منابع منتشر شده: مانند استفاده از کتاب، اینترنت، مقالات و … .
- طرحهای تحقیقاتی جاری.
- اسناد دولتی.
- مشورت با افراد ذی صلاح.
مورد ۲، ۳ و ۴ را میتوان در یک دسته قرار داد و به طور خلاصه به صورت زیر بیان کرد:
- خودم تجربه دارم
- از جایی مطالعه میکنم
- با شخصی مشورت میکنم
مثال: میخواهم مسیری را طی کنم تا به مقصد برسم:
- سِری قبل به این صورت رفتم خیلی اذیت شدم.
- از گوگل مپ بهترین مسیر رو پیدا میکنم.
- از دوستم سوال میکنم.
استاد در این قسمت فرمودند که تا آخر فصل را دانشجویان مطالعه کنند و اگر سوالی داشتند هفتهی آینده بپرسند. چون قصد دارند مطلب مهمتری را بیان کنند.
.:. سیستم .:.
یک سیستم شامل ورودی (Input)، فرایند(Process)، خروجی (Output)، بازخورد (feedback ) و محیط است.
مثال: میخواهیم سیستم این درس را مشخص کنیم.
- ورودی درس: تعریف مسئله
- خروجی درس: مسئله حل شده
- پروسه: تصمیم گیری
مدیریتیها اصطلاحی دارند به نام GIGO که مخفف Garbage In Garbage Out است به معنی لغوی: آشغال وارد شود، آشغال خارج میشود!
مثال: برای ساخت یک صندلی حتی اگر به جدیدترین دستگاهها مجهز باشیم، اگر مواد اولیه نامرغوب باشد، خروجی بیکیفیت تولید خواهد شد.
در این درس نیز اگر مسئله را درست تعریف نکنیم، هرچقدر فرایند را خوب طی کنیم در نهایت با خروجی بد مواجه میشویم.
راه حل: تعریف خوب ورودی
۸ خورده مهارت برای تصمیمگیری مدل PrOACT هستند که بعداً راجع بهشون صحبت میکنیم.
قبل از بیان ۸ خورده مهارت باید مسئله را به درستی تشخیص بدهیم.
اگر یک ساعت زمان برای فکر کردن روی یک مسئله داشته باشیم ۵۵ دقیقه آن را صرف تعریف دقیق صورت مسئله میکنیم.
.:. پاسخ به ۵ پرسش برای حل درست مسئله .:.
۱. آیا این مسئله به من ارتباطی دارد؟
بسیاری از ما وقت و انرژی خود را صرف مسئلهای میکنیم که اصلاً مسئلهی ما نیست یا نبوده.
مثال: فرض کنید شما مدیر شرکتی هستید و کارمندی دارید که مقداری از زمانش را صرف جستجو در اینترنت میکند. برای شما این مسئله به وجود آمده که ایشون در سازمان از اینترنت استفاده شخصی میکند. اما اگر دقیقتر فکر کنید متوجه میشوید که مسئله اصلی این هست که ایشون با رفتن به اینترنت و شبکههای مجازی مانند اینستگرام حواسش نسبت به کار پرت میشود و کاراییاش پایین میآید و حالا اگر قضیه این باشد که کاراییاش پایین نیاید مسئله این میشود که چهکاری انجام دهیم تا کارایی کارمندان شرکت افزایش یابد (نه استفاده از اینترنت).
۲. آیا نام و شرح درستی برای مسئله انتخاب کردم؟
مثال: فرض کنید تصمیم داریم تا برای شرکتمان کمپین تبلیغاتی راهاندازی کنیم، صورت مسئله کدام است:
- طراحی و اجرای کمپین تبلیغاتی؟
- اجرای کمپین تبلیغاتی یک میلیارد تومانی؟
- طراحی یک مجموعه تبلیغاتی با هدف بازشناسی برند؟
همهی این مسائل درست هستند ولی جوابها متفاوتند، مثلا در مسئلهی دوم تکلیف مشخص هست که یک میلیارد تومان پول داریم و برای تبلیغاتی مثل آگهی بازرگانی و یا بیلبورد n تومان باید هزینه کنیم. در مسئله اول به طور کامل مشخص نشده و در مسئلهی سوم شبیه کاری هست که در شرکت چیتوز انجام میشود. برندهای معروف با راههایی مانند دادن تخفیف به شما اصرار خرید نمیکنند.
مثالی دیگر: فرض کنیم کارمندی داریم که با تأخیر سرکار حاضر میشود، مسئله را چطور تعریف میکنیم:
- ممکنه مسئله را این طور طرح کنیم که ایشون کارمندی خطاکار هستند و ما می خواهیم در مورد مجازاتش تصمیم بگیریم.
- ممکن هست حدس بزنیم که این کارمند انگیزه و انرژی کافی برای زود آمدن به سرکار را ندارد، در این صورت فکر میکنیم تا راه حلی برای افزایش انگیزهاش پیدا کنیم.
- یا ممکن هست بگوییم ایشون فردی لجباز هستن و عمداً دیر میان، پس باید با این فرد صحبت کنیم.
میبینیم که وقتی مسئله فرق کند، راهها چقدر متفاوت میشوند.
نکته مهم این هست که قطعی صحبت نکنیم. انسانهایی با مدل ذهنی ثابت قطعی صحبت میکنند زیرا اعتقاد دارن که حرف و عملشان درست است.
فرد زمانی تغییر میکند که متوجه شود در زندگیاش مسئلهای دارد و میخواهد به وضعیت مطلوب برسد که مدل ذهنی چنین شخصی قابل تغییر است.
- کلمهی شاید ذهن شما را نسبت به پدیده های جدید باز میکند.
- هیچگاه بحث نکنید مگر با افرادی که بدانید احتمال تغییر در ذهنشان هست.
۳. آیا حوزهی مسئله را متعادل تعرف کردم و بیش از حد باز یا بسته تعریف نکردهام؟
مثال: آیا تا به حال پیش آمده که در نخستین روز هفته در محیط کار خسته باشید و مدیر شما در مورد اینکه روز تعطیل خود را چگونه گذراندید به شوخی از شما سوالی پرسیده باشد؟ ممکن است شما بگویید این مسئله شخصی هست و به شما ارتباطی ندارد.
این سوال و سوالاتی مانند : چقدر حقوق میگیری؟ و یا چه زمانی ازدواج میکنی؟ ممکن است در حوزهی مسئلهی متعادل ما تعریف نشده باشند.
۴. آیا دقت دارم که تخصص و مدل ذهنی خودم رو به مسئله تحمیل نکرده باشم؟
هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من
انسانهای متخصص هر اتفاقی بیفتد با عینک خودشان میبینند.
مثال: اگر شخصی برای پدیدهی وسواس به روانپزشک مراجعه کند به او قرص تجویز میشود، اگر به روانشناس بالینی مراجعه کند به او جلسه گفتار-درمانی پیشنهاد میشود و اگر به طبیب سنتی مراجعه کند ممکن است به او بگوید علت وسواس تو سودای سوخته هست و … .
.:. یکی از راهحلها این است که انسانها مطالعات بین رشتهای داشته باشند .:.
۵. آیا بازه زمانی را برای حل مسئله درست انتخاب کردم؟
مثال: دزد و نیکوکار هردو در حال حل مسئلهی کسب پول و خوشبختی و رضایت هستند، منتها افق زمانی آنها متفاوت هست.
یک دزد برای چند روز خشنود هست ولی خشنودی فرد نیکوکار برای چند دهه است.
.:. گاهی هدف یکیست اما به تأثیر افق زمانی برروی خودت بی توجه هستی .:.