لینکلین و گوبا پنج اصل را برای اثبات گرایی بر می شمارند ( مهدوی و شریفی، ۱۳۸۶)
هستی شناسی
این بحث به ماهیت واقعیت از نظر پارادایم اثباتی- تحصّلی بر می گردد. از نظر این پارایم واقعیت (Fact) مجرّد وجود دارد و در بیرون از فرد قرار می گیرد. قابل مشاهده و اندازه گیری، محسوس و عینی (Concrete) است؛
معرفت شناسی
این بحث به رابطۀ فاعل و مفعول شناخت بر می گردد و این دو را از یکدیگر جدا و مستقل دانسته و شناخت علمی را وابسته به افراد نمی داند. شناخت در بیرون از فرد قرار دارد؛
ارزش شناسی
در بحث دخالت ارزش های پژوهشگر در فرایند پژوهش تجربی، پارادایم اثبات گرا معتقد به فارغ از ارزش بودن (Value Free) پژوهش بوده و امکان عدم دخالت ارزش های پژوهشگر را ممکن و ضروری می شمارد؛
تعمیم (Generalization)
اثبات گرایی معتقد به تعمیم و بسط نتایج حاصل از پژوهش به شکل آزاد از زمان و متن است؛
روابط علّی (Causal Relations)
اثبات گرایی به وجود روابط علّت و معمولی معتقد است. علّت می تواند از نظر زمانی مقدم یا همزمان با معلول در نظر گرفته شود و
منطق استقرایی (Deductive Logic)
حرکت از کل به جز با تأکید بر یک فرضیه یا نظریه پیش از تجربه یا پیش بینی به عنوان اصل ششم، توسط تعدادی از دانشمندان به طبقات پنج گانه فوق افزوده شده است (Tashakkori and Tedllie,1998:7).
منبعرضوی، سید مصطفی، اکبری، مرتضی، جعفر زاده، مرتضی و زالی، محمدرضا (۱۳۹۲)، بازکاوی روش تحقیق آمیخته، چاپ دوم، تهران: انتشارت دانشگاه تهران، ص ۱۹.
اطلاعات بیشتر و خرید کتاب