خاطره ای کوتاه از علی ملاباقر تو ماشین سمت کمک راننده نشسته بودم که یکی از اقوام ما که داشت رانندگی می کرد و با من هم صحبت می کرد، یهو پیش اومد که با تعجب و خنده تلخی گفت:” یکی از دوستام بهم گفت که مشاور مدرسه ی پسرش به پسرش به صراحت گفته که باید دوست دختر داشته …
بیشتر بخوانید »