بستگی سلامت روان به ماهیت جامعه، بدان معناست که جامعه تعریف خود را از سلامت روان وضع می کند، و این تعریف چه بسا در زمان ها و مکان های مختلف تغییر می یابد.
برای نمونه، در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، پس انداز و مال اندوزی، رفتاری سالم و شایسته به شمار می رفت. اگر مردم بی آن که پولی می داشتند، خرج می کردند (فرضاً با حساب های اعتباری خرید می کردند)، از هنجارها و قراردادهای اجتماعی تخلف می ورزیدند و رفتارشان نامعقول شمرده می شد. حال آن که در سال های اخیر به سبب ساخت اقتصادی متکی بر مصرف مداوم، خرید کردن با استفاده از حساب اعتباری، نه تنها مطلوب، بلکه -اگر مبنای توسعه ی اقتصادی باشد- ضروری به نظر می رسد. اگر کسی تنها چیزهایی را بخرد که نقداً پول آن ها را می پردازد، نه هماهنگ با زمان و قراردادهای اجتماعی شمرده می شود و نه دارای روان سالم.
بنابراین، در فاصله یکی دو نسل، تعریف رفتار سالم و ناسالم از عادت های مصرفی وارونه شده است.
منبع:
شولتس، دو آن (۱۳۹۳)، روانشناسی کمال الگوهای شخصیت های سالم، ترجمه ی گیتی خوشدل، تهران: پیکان. ص ۶۲.